رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره


رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره

ریسک و بازده در سرمایه گذاری و تامین مالی همیشه باهم هستند و نمیتوان آنها را جدا از هم فرض کرد چراکه تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری همیشه بر اساس رابطه میان ریسک و بازده صورت میگیرد. سرمایه گذار همیشه باید در تصمیمات ریسک سرمایه گذاری خود را در نظر داشته باشد.

تعریف ریسک : میزان اختلاف میان بازدهی واقعی سرمایه گذاری با بازده مورد انتظار را ریسک میگویند بیشتر سرمایه گذاران به این تصورند که بازده واقعی کنار بازده مورد انتظار است هر چه پراکندگی (انحراف معیار) بازده بیشتر باشد ریسک نیز بیشتر خواهد بود .

منابع ریسک سرمایه گذاری:
معمولا سرمایه گذاران به عوامل مختلفی مانند: ریسک سرمایه گذاری نوسان نرخ بهره ،ریسک سرمایه گذاری بازار، ریسک تورمی، ریسک تجاری، ریسک مالی، ریسک نقدینگی، ریسک نرخ ارز، ریسک کشور به عنوان منابع ریسک اشاره میکند که به شرح هریک میپردازیم .

ریسک سرمایه گذاری نوسان نرخ بهره:
ریسک سرمایه گذاری نوسان نرخ بهره ریسکی است که یک سرمایه گذار به هنگام خرید اوراق قرضه ی با بهره ثابت آن را میپذیرد و قیمت چنین اوراق قرضه ای که در صورت افزایش نرخ بهره در بازار کاهش میابد و دارنده ان در صورت فروش اوراق قرضه خود قبل از سررسید متحمل زیان میشود قیمت اوراق بهادار با نرخ بهره رابطه منعکس دارد به عبارتی دیگر با افزایش نرخ بهره قیمت اوراق بهادار کاهش می یابد و کاهش نرخ بهره با قیمت اوراق بهادار افزایش میابد. تاثیر ریسک سرمایه گذاری نوسان نرخ بهره بر روی اوراق قرضه خیلی بیشتر از سهام عادی است .

ریسک سرمایه گذاری بازار:
عبارتست از تغییر بازده که ناشی از نوسانات کلی بازار است همه اوراق بهادار در معرض ریسک بازار هستند اگر چه سهام عادی بیشتر تحت تاثیر این نوع ریسک است ریسک بازار میتواند ناشی از عوامل متعددی رکود، جنگ، تغییرات ساختاری در اقتصاد و تغییر در مطلوبیت مشتریان باشد.

ریسک تورمی:
این نوع ریسک که تمامی اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار میدهد عبارتند از ریسک قدرت خرید یا کاهش قدرت خرید وجوه سرمایه گذاری شده. این نوع ریسک با ریسک نوسان نرخ بهره مرتبط است برای اینکه نرخ بهره معمولا در اثر افزایش تورم افزایش می یابد، علت این است که قرض دهندگان به منظور جبران ضرر ناشی از قیمت خرید سعی میکنند نرخ بهره را افزایش دهند .

ریسک سرمایه گذاری تجاری:
ریسک ناشی از انجام تجارت و کسب و کار در یک صنعت خاص یا یک محیط خاص را ریسک سرمایه گذاری تجاری میگویند مثلا سهام شرکت جنرال موتورز تحت تاثیر تغییرات قیمت نفت در سطح جهان میباشد.

ریسک مالی:
ریسک ناشی از بکارگیری بدهی در شرکت است شرکتی که میزان بدهی آن بیشتر باشد ریسک مالی آن افزایش می یابد.

ریسک نقدینگی:
ریسک مرتبط با بازار ثانویه است که اوراق بهادار در آن معامله میشوند ان دسته از سرمایه گذاری هایی که خرید و فروش ان به آسانی صورت گیرد و هزینه مبادله آن بالا نباشد از نقدینگی بالایی برخوردار است هر چه عرم اطمینان در خصوص عامل زمان و ابهام حقیقی بالا باشد میزان ریسک نقدینگی نیز افزایش می یابد ریسک تقدینگس اوراق خزانه خیلی کم . یا صفر است در حالی که ریسک تقدینگی سهام مربوط به بازارهای خارح از بورس بیشتر است .

ریسک سرمایه گذاری نرخ ارز:
در این نوع ریسک سرمایه گذاری تمامی سرمایه گذارانی که امروز بصورت جهانی و بین المللی سرمایه گذاری میکنند در تبدیل سود ناشی از تجارت جهانی و بین المللی به پول رایح کشور خود با ریسک نرخ ارز مواجه هستند میتوان ریسک نرخ ارز ریسک ناشی از تغییر در بازده اوراق بهادار در نتیجه نواسانات ارزهای خارجی است .

ریسک سرمایه گذاری کشوری:
ریسک سرمایه گذاری کشوری که به آن ریسک سیاسی گفته میشود . ریسک مهمی است که سرمایه گذاران امروزه با آن مواجه هستند سرمایه گذارانی که در کشورهای دیگر سرمایه گذاری میکنند باید به ثبات آن کشور از ابعاد سیاسی و اقتصادی آن توجه داشته باشند کشورهایی که از ثبات سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردارنداین نوع ریسک در آنها پایین است.

انواع ریسک:
در ذیل به هفت مورد از انواع ریسک اشاره مینماییم.

ریسک سرمایه گذاری رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره نرخ بهره:
یکی از معیارهایی که در تعیین و سنجش نرخ بازده مورد انتظار و ارزیابی و انتخاب اوراق بهادار بکار می رود نرخ بهره است نرخ بهره تحت تاثیر شرایط و چرخه های تجاری و اقتصادی و نیروهای عرضه و تقاضای موجود در بازار پول و سرمایه رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره دائما نوسان میکند طبعا در صورت افزایش یا کاهش این نرخ ارزش دارایی های (سرمایه گذاری ها) به خاطر تغییر نرخ بازده مورد انتظار کاهش یا افزایش میابد، ریسک سرمایه گذاری نرخ بهره از انواع ریسکی است که در صورت تحقق تمام شرکت ها را تحت تاثیر قرار میدهد.

ریسک جو بازار:
این ریسک بیشتر بر اثر شرایط و جو بازار بر اوراق بهادار بوجود می آید، این نوع ریسک بیشتر اساسی روانی و شایعاتی دارد تا اقتصادی و در صورت تحقق ممکن است باعث تغییرات قیمت یا معاملات یک یا محموعه ای از اوراق بهادار را یکطرفه نماید.(صعودی یا نزولی)

ریسک سرمایه گذاری قدرت خرید:
ریسک سرمایه گذاری قدرت خرید بواسطه تورم و تاثیرات کاهنده آن بر ارزش پول بوجود می آید. تورم همانگونه که ذکر شد باعث تغییر نرخ بازده مورد انتظار و افزایش قیمت اوراق بهادار میشود لازم به ذکر است در شرایط تورمی ممکن است به خاطر تغییراتی که گفته شده قیمت اوراق بهادار ظاهرا بالا میرود ولی اگر محاسبات مربوط به متغییر قیمت را بر اساس قیمت های ثابت انجام دهیم احتمال دارد قیمت اوراق مدتها بیشتر نشده باشد بلکه کاهش نیز یافته باشد .

ریسک سیاسی
این نوع ریسک به خاطر تغییر و تحولات سیاسی یا انتظار به تحقق ان بوجود می آید این که گروهی متاثر از نزدیک شدن دوره انتخابات ریاست جموری یا مجلس و احتمال تغییر دیدگاههای سیاسی موجود اقدام به تغییر استراتژی های سرمایه گذاری خود میکنند به نوعی مبین افزایش یا کاهش ریسک سیاسی است اصولا لازمه هر سرمایه گذاری وجود یک جو سیاسی ارام است هر چه ناآرامی های سیاسی بیشتر شود انجام سرمایه گذاری تنها با مطالبه ریسک بالاتر انجام خواهند پذیرفت .

ریسک سرمایه گذاری فروش
ریسک سرمایه گذاری فروش به خاطر میزان توانایی بالقوه دارایی در معامله خرید وبا فروش بوجود می آید هر چه ورقه بهادار سریعتر و آسان تر به فروش برسد ریسک قابلیت فروش آن (نقدینگی کمتر است) برعکس هرچه فروش یک ورقه بهادار دشوارتر ،طولانی مدت تر و با دادن تخفبف قیمت بیشتر ممکن باشد ریسک قابلیت فروش آن بیشتر است در کشور ما بهای بسیاری از شرکت های سهامی عام و خاص که در بازار بورس وارد نشده و بازار فرعی دیگری نیز برای آنها وجود ندارد مشمول ریسک قابلیت فروش هستند .

ریسک ناتوانی در پرداخت
ریسک ناتوانی در پرداخت لز ناتوانی شرکت در پرداخت بدهی هایش بوجود می آید این نوع ریسک در بحث اوراق قرضه از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا بر اساس ان توانایی شرکت در بازپرداخت به موقع و کامل بهره اوراق قرضه تعیین میشود ریسک ناتوانی در پرداخت را میتوان با نسبتهای مالی متعدد شناسایی کرد که مهمترین نسیت پوشش هزینه بهره است که به صورت زیر محاسبه میشود .

هزینه بهره / سود قبل از هزینه و مالیات = نسبت پوشش هزینه بهره

هر چه این نسبت بالاتر باشد شرکت در مقایسه با هزینه بهره ای که میپردازد سود بیشتری داشته بنابراین این ریسک ناتوانی پرداخت ان کنتر است.

ریسک مدیریت
این ریسک به واسطه اعمال کسانی که مسئول یک سازمان هستند بوجود می آید ریسک مدیریت منتج از تصمیمات بد تجاری و مالی است افزایش خرید و یا فروش اوراق بهادار یک شرکت بخاطر تعویض و جایگزینی یک یا چند عضو از اعضای هیئت مدیره آن نشانه ای از توجه عموم به این ریسک است عوامل بسیار دیگری نیز هیستند که در ایجاد ریسک یک دارایی دخالت دارند عواملی مانند قالبیت بازخرید قابل تبدیل اوراق و… اما این عوامل با توجه به عمومیتشان از اهمیت بیشتری برخوردارند .

ریسک سیستماتیک و غیر سیستمایک
در صورتیکه عوامل بوجود آورنده ریسک را از نظر سطح تاثیر تفکیک کنیم دو دسته عوامل را میتوانیم تمیز دهیم:

دسته اول : عواملی که تاثیرشان بر کلیه اوراق بهادار است مثل ریسک سیاسی، ریسک نرخ بهره، ریسک تورم و تا حدودی نیز ریسک بازار جزء این دسته عوامل هستند به ریسکی که به واسطه این عوامل بوحود می آید ریسک سیستماتیک یا منظم یا اجتناب ناپذیر گویند زیرا در صورت وقوع تمام اوراق بهادار را بصورت منظم در بر میگیرد و تقریبا اجتناب از آن کمترامکان دارد .

دسته دوم : عواملی هستند که تنها بر یک یا چند ورقه بهادار خاص اثر میگذارند مثل ریسک مدیریت ریسک قابلیت فروش و ریسک ناتوانی در پرداخت جزء این دسته قرار میگیرند به ریسک ناشی از این عوانر ریسک غیر سیستمانیک یا غیر منظم یا قابل اجتناب میگویند این نوع ریسک در صورت وقوع تنها بر یک یا چند ورقه بهادار خاص اثر میگذارد . ریسک غیر سیستماتیک را مستوان با انتخاب صحیح اوراق بهادار خاص یا با استفاده از تکنیک های متنوع بخشی و انتخاب مجموعه ای از اوراق بهادار کاهش داد .

نقش اوراق قرضه در تحلیل بنیادی بازار فارکس

اوراق قرضه برگه هایی هستند که موسسات و ادارات و یا بانک های معتبر هر کشور آنها را صادر میکنند.
یک برگه قرضه از یک نرخ بهره اسمی مشخص و یک تاریخ سر رسید مشخص و یک قیمت اسمی مشخص که از طرف یک موسسه منتشر میشوند شامل شده اند.
دوره زمانی آنها به دسته های مختلفی تقسیم بندی میشود.مثلا اوراق قرضه 2 ساله 5 ساله 10 ساله و 30 ساله.
کار برد این اوراق چیست؟
چرا در تحلیل های مختلف اغلب به بازدهی اوراق قرضه یا bond Yield اشاره میشود؟
رابطه اوراق قرضه با نرخ بهره به چه رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره ترتیب است؟
آیا از روی اوراق قرضه میتوانیم آینده نرخ یه جفت ارز را در بازار فارکس پیش بینی کنیم؟

برای روشن شدن مطلب با یک مثال شروع میکنیم.
یک برگه اوراق قرضه را به صورت زیرتصور کنید:
تاریخ.
نرخ بهره اسمی:5
ارزش اسمی :100
این برگه قرضه طبق شرایط فوق با بازدهی 5 درصد می باشد.
حال باید به مفهوم بازدهی بپردازیم:
بازدهی یا همون Yield تابعی از نرخ بهره بر قیمت می باشد.یعنی در مثال بالا بازدهی برگه ما از تقسیم 5 بر صد به دست می آید که اگه آن را در 100 ضرب کنیم بازدهی برگه ما دارای بازدهی 5 درصد می باشد
حالا میرسیم به این که بازدهی اوراق قرضه چه چیزی را به ما نشان میدهد
موضع اینجاست که وقتی افراد حدس میزنند که نرخ بهره در آینده کاهش پیدا میکند متقاضی اوراق قرضه میشوند.وقتی تقاضا برای برگه های اوراق قرضه بالا میرود متعاقبا قیمت آنها افزایش پیدا میکند و بازدهی هم کاهش پیدا میکند.
به طور مثال فرض کنید پیش بینی میشود در مثال بالا نرخ بهره اسمی از 5 درصد به 4 درصد کاهش پیدا کند در این صورت تقاضا برای اوراق قرضه افزایش پیدا میکند و دیگر افرادی که آن برگه ها را دارند خاضر نیستند آن را به قیمت 100 تومن بفروشند و مثلا 110 را پیشنهاد میکننند در این صورت بازدهی کاهش پیدا میکند و میشود (5 بر 110 مساوی با 4.5)4.5.
ممکن است یک سوال دیگر مطرح شود که چرا با افزایش احتمال کاهش نرخ بهره تقاضا برای اوراق قرضه افزایش پیدا میکند؟
دلیلش این است که افراد اگر احتمال کاهش نرخ بهره را بدهند دیگر حاضر نیستند سرمایه خود رادر بانک بگذارند و سعی میکنند دارایی خودرا به شکل دیگری تبدیل کنند.مانند سهام زمین طلا مسکن اوراق بهادار و . .
در نتیجه خواهیم داشت :
انتظار کاهش نرخ بهره. افزایش تقاضا برای اوراق قرضه. افزایش قیمت اوراق قرضه. کاهش بازدهی اوراق قرضه

تاثیرات اوراق قرضه بر بازار ارز(فارکس)؟
کاهش بازدهی اوراق قرضه نشانه انتظار کاهش نرخ رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره بهره در آینده می باشد و بر اساس تحلیل فاندامنتال با کاهش نرخ بهره ارزش ارزآن کشور باید کاهش یابد.
در نتیجه خواهیم داشت :
کاهش بازدهی اوراق قرضه. انتظار کاهش نرخ بهره . تضعیف ارز در بازار فارکس.

با آرزوی موفقیت برای تمامی معامله گران در بازار فارکس.
نوشته شده توسط بخش آموزش فارکس FxErvin

بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در بورس اوراق بهادار تهران

موضوع اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در این پژوهش از مدل سود باقی ‌مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سرمایه به کار رفته و رشد سود باقی ‌مانده و بررسی رابطه آن‌ها با بازده جاری و آتی سهام استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای دوره زمانی 1383 تا 1390 جمع آوری و برای آزمون فرضیه‌ها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد بین رشد سود باقی مانده و بازده جاری سهام رابطه مثبت و معنی‌دار و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده جاری سهام رابطه منفی و معنی‌داری وجود دارد، همچنین بین رشد سود باقی‌مانده و بازده آتی سهام رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده آتی سهام رابطه معنی‌داری وجود ندارد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Relationship between Earning Growth and Stock Returns by Using Residual Income in Tehran Stock Exchange (TSE)

نویسندگان [English]

  • B Shamszadeh 1
  • M Sadeghifar 2
  • B Almasi 3

1 Assistant Professor of Accounting Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran

2 Assistant Professor of Statistics, Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran

3 Master of Accounting, Hamadan Branch, Islamic Azad University, Hamadan, Iran

چکیده [English]

The main objective of this study is to explore the relationship between earnings growth and stock returns using the residual income (RI) model in companies listed on the Tehran Stock Exchange. We use residual income (RI) for decomposing earnings growth into growth in RI and growth in invested capital in order to explain its relationship with current and future stock returns. Data were collected for the period 2004 to 2011 from TSE. We use Pearson correlation coefficient to test our hypotheses. The results show, significant positive relationship between growth in RI and current stock returns and significant negative relationship between growth in invested capital and current stock returns. Also, there is a significant positive relationship between growth in RI and future stock returns, and there is no relationship between growth in invested capital and future returns.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Earnings growth
  • Residual income
  • Stock Returns
اصل مقاله

مدت طولانی بود که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی، سود و رشد سود به عنوان تبیین کننده‌های اصلی بازده سهام تلقی می‌شدند [21]. سود حسابداری از جمله برترین شاخص‌های اندازه‌گیری فعالیت‌های یک واحد اقتصادی است [3]. منطق ارتباط سود حسابداری و بازده سهام در سال 1968 توسط بال و براون ارائه شده است [15]. در سال 1992 تئوری، مفاهیم و متغیرهای ضروری برای ارزیابی همبستگی بین سود حسابداری و بازده سهام در یک دوره بلند مدت از سوی ایستون، هریس و اولسون پایه گذاری شد [22].

اما ایراد سود حسابداری به عنوان تبیین کننده بازده سهام این است که رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره در این معیار ارزیابی، تنها به کمیّت سود توجه می‌شود، در حالی‌که برای تعیین ارزش واقعی شرکت باید به کیفیت سود نیز توجه کرد [9]. به این معنا که سود با چه میزان سرمایه گذاری به دست آمده؟ هزینه سرمایه چقدر بوده است؟ آیا همین که شرکت نسبت به سال قبل توانسته باشد سود بیشتری کسب کند کافی است؟ مطمئناً این طور نخواهد بود چرا که این سؤال پیش می‌آید که این میزان سود در ازای چه میزان سرمایه به دست آمده است؟ بنابراین سود حسابداری به تنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی بازده سهام نیست زیرا در محاسبه آن هزینه سرمایه در نظر گرفته نمی‌شود.

در این پژوهش، از مفهوم سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سود باقی‌مانده، رشد سرمایه به کار رفته و اجزای دیگر استفاده شده است.

با استفاده از این تفکیک پرسش‌هایی مطرح می‌شود؛ اول اینکه آیا می‌توان تغییرات بازده سهام را با استفاده از این تفکیک، بهتر تشریح کرد؟ دوم اینکه، آیا رشد سود باقی ‌مانده و سایر اجزای رشد سود ارتباط متفاوتی با بازده دارند؟ سوم اینکه، آیا رشد سود باقی‌ مانده و رشد سرمایه به کار رفته بازده آتی سهام را پیش‌بینی می‌کند؟

مبانی نظری

این موضوع که شرکت باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کند، از مدت‌ها قبل مورد توجه اقتصاددانان بوده است [17]. سال‌ها پیش اقتصاددانان معروفی از جمله آلفرد مارشال عقیده داشتند که شرکت‌ها برای ایجاد ارزش، باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کنند [19].

پیتر دراکر می‌گوید: «تا زمانی‌که یک شرکت سودی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است» [19]. در قرن بیستم این مفهوم با عناوین متفاوتی از جمله سود باقی‌مانده[1] تعریف شد [8].

سود باقی مانده عبارت است از: سود عملیاتی پس از کسر مالیات، منهای هزینه سرمایه به کار رفته.

این مدل با مفهوم با ارزش افزوده اقتصادی (EVA) تفاوت دارد. در مدل ارزش افزوده اقتصادی بایستی تعدیلاتی مانند: هزینه مطالبات مشکوک‌الوصول، هزینه مزایای پایان خدمت کارکنان، هزینه‌های تبلیغات، بازاریابی، آموزش، تحقیق و توسعه و اجاره، هزینه‌های معوق و. در سود رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره عملیات پس از کسر مالیات و کل سرمایه به کار گرفته شده صورت گیرد که این تعدیلات، اصل محافظه‌کاری و رعایت یکنواختی در اجرای اصول پذیرفته شده حسابداری را نقض خواهد کرد و هم‌چنین قضاوت‌های شخصی را بالا می‌برد و فرآیند جمع‌آوری اطلاعات برای محاسبه ارزش ذاتی شرکت را نیز طولانی می‌کند [8].

در محاسبه سود حسابداری، تنها هزینه تأمین مالی از طریق بدهی منظور می‌شود و مدیران وجوه فراهم شده توسط سهامداران را بدون هزینه فرض می‌کنند اما در مفهوم سود باقی‌مانده، هزینه تأمین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور می‌شود. معیار سود باقی‌ مانده شرایطی را فراهم می‌کند تا با در نظر گرفتن هزینه سرمایه به کار رفته، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام، سود حسابداری را به سود اقتصادی تبدیل کرده و به این صورت عملکرد واقعی شرکت را بررسی و ارزیابی کرد.

بنابراین از آنجا که بازده سهام تابعی از رشد سود اقتصادی است، استفاده از یک شاخص اندازه‌گیری بهتر و مناسب‌تر می‌تواند توانایی بهتری برای تبیین بازده سهام داشته باشد. مدل سود باقی‌ مانده یک معیار اقتصادی مناسب برای سهام داران است [13].

به نظر می‌رسد سود باقی مانده شروع خوبی برای اصلاح روابط تجربی بین رشد سود حسابداری و بازده سهام باشد. محققین حسابداری مدت‌هاست که سود حسابداری را به عنوان معیار ناقص سودآوری شرکت از دیدگاه سهام‌داران مورد انتقاد قرار داده‌اند زیرا سود حسابداری هزینه فرصت سرمایه به کار رفته را منعکس نمی‌کند [14]. این محققین سود باقی ‌مانده را نماینده بهتری برای سودهای اقتصادی می‌دانند زیرا که هزینه سرمایه به کار گرفته شده را لحاظ می‌کند. آنتونی (1973)، استفاده از سود باقی ‌مانده برای تجزیه و تحلیل سودآوری شرکت را حمایت می‌کند. او اعتقاد دارد که «جامعه مالی بهتر می‌تواند نتایج عملکرد شرکت را رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره قضاوت کند، اگر گزارش‌های شرکت با شناخت هزینه سرمایه تجزیه و تحلیل شود» [13].

سود باقی مانده (Residual Income)

مدل سود باقی‌ مانده یکی از معمول‌ترین ابزارهایی است که برای ارزشیابی سهام و عملکرد شرکت استفاده می‌شود. این مفهوم در دهه 1920 توسط شرکت جنرال موتور و در دهه 1950 توسط شرکت جنرال الکتریک استفاده شد و از چهار دهه قبل در متون حسابداری مدیریت قرار داده شده است.

علی‌رغم این که مدل سود باقی مانده قابلیت‌ها و کارایی لازم جهت استفاده را دارد اما در عمل تا سال‌ها، کمتر مورد استفاده قرار می‌گرفت اما در چند سال اخیر توجه انجمن‌های علمی را بیشتر به خود جلب نموده است. این مدل چارچوبی را در اختیار حسابداران قرار می‌دهد تا عملکرد شرکت را در شرایط حسابداری تعهدی تجزیه و تحلیل کنند [7].

سود باقی مانده یک معیار مناسب برای اندازه‌گیری عملکرد شرکت‌ها و تصمیم‌گیری‌های مدیریت است [14] و همچنین یک معیار اندازه‌گیری مناسب برای گزارشگری مالی است [13].

سود باقی مانده بر مدیریت ترازنامه تأکید دارد. مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیر ضروری دارایی و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه می‌شود. این بدان معنی است که شرکت‌ها برای افزایش سرمایه باید به هزینه سرمایه نیز توجه کنند و مثلاً با یک استقراض غیرضروری هزینه زیادی را در مقابل سودی که از آن منابع کسب می‌کنند، متحمل نشوند.

سود باقی مانده عبارت است از سود عملیاتی پس از کسر مالیات منهای هزینه سرمایه. برای محاسبه سود عملیاتی پس از کسر مالیات (NOPAT) صرفه‌جویی مالیاتی ناشی از هزینه‌های تأمین مالی از سود کسر می‌گردد [14]. ما در این جا به سود قبل از کسر بهره و بعد از مالیات نیاز داریم چرا که اگر هزینه بهره در محاسبه سود باقی مانده اضافه نشود موجب اندازه گیری مضاعف هزینه بهره می‌شود ولی از آن جایی که هزینه بهره یک هزینه قابل قبول مالیاتی است صرفه‌جویی ناشی از آن را لحاظ می‌کنیم.

در مدل بالا سود باقی مانده سال جاری؛ سود خالص سال جاری؛ هزینه بهره سال جاری؛ میانگین موزون هزینه سرمایه و سرمایه به کار رفته در سال گذشته است که شامل مجموع سهام عادی و تمام بدهی‌های بهره‌دار شرکت می‌باشد.

میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC[2])

هزینه تأمین سرمایه برابر است با هزینه فرصت سرمایه برای تأمین کنندگان سرمایه؛ به بیان دیگر تأمین‌کنندگان سرمایه، سرمایه خود را در اختیار شرکت قرار نمی‌دهند مگر این که به اندازه هزینه فرصت خود، بازده کسب نمایند.

منظور از هزینه سرمایه، هزینه تأمین مالی شرکت برای انجام سرمایه‌گذاری یا تأمین سرمایه در گردش است که از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش هزینه تأمین مالی از محل بدهی بلند مدت با بهره و بخش دیگر هزینه تأمین مالی از محل حقوق صاحبان سهام است. هر یک از این راه‌ها هزینه خاص خود را دارد. رایج‌ترین راه برای محاسبه هزینه سرمایه، محاسبه هزینه تأمین سرمایه از هر یک از روش‌های ممکن (انتشار سهام عادی یا ممتاز و انتشار اوراق قرضه یا دریافت وام) و محاسبه میانگین موزون این اعداد است.

به همین دلیل این عدد را میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) می‌نامند [1].

رابطه بین سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده

بالاچاندران و موهان رام در سال 2012 رابطه بین رشد سود و بازده سهام (R) را به شکل رابطه (1) بیان کردند [14]:

حال با استفاده از مدل سود باقی‌مانده رشد سود را تفکیک می‌کنیم که روش انجام کار به شرح زیر است:

سود باقی مانده (RI) سال جاری برابر است با:

به‌طور مشابه (RI) دوره قبل برابر است با:

با کسر کردن معادله (3) از معادله (2) تغییرات RI را می‌توان به صورت زیر بیان کرد:

به‌منظور ساده کردن مدل، متغیر را به معادله (4) اضافه و مجدداً کسر می‌کنیم:

تاثیر تصمیمات بانک مرکزی آمریکا بر بازارهای مالی

تاثیر تصمیمات بانک مرکزی آمریکا بر بازارهای مالی

سیاست‌گذاران بانک مرکزی آمریکا در پایان نشست دو روزه خود با هدف اصلاح سیاست‌های پولی خود برای مقابله با نرخ تورم فزاینده در بزرگ‌ترین اقتصاد جهان اعلام کردند که سرعت اجرای سیاست انبساطی خود را با کاهش ماهانه ۳۰ میلیارد دلار از برنامه فعلی ۱۲۰ میلیارد دلاری کاهش می‌دهند و تا ماه مارس آینده(اسفند و فروردین) اجرای طرح رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره حمایتی خود را که با هدف شتاب‌ بخشیدن به بازگشت رونق اقتصادی طراحی شده بود، متوقف خواهند کرد.

به گزارش برنا و به نقل از یورونیوز، درحال حاضر سیاست‌گذاران فدرال رزرو ماهیانه ۱۲۰ میلیارد دلار اوراق قرضه دولتی را می خرند. آنها قبلا تصمیم گرفته بودند هر ماه مبلغ خرید این اوراق را ۱۵ میلیارد دلار کاهش دهند اما با تصمیم روز چهارشنبه قرار شده ماهیانه ۳۰ میلیارد دلار از این هزینه کم کنند و طرح حمایتی خود را تا ماه مارس به پایان برسانند.

با این حال، بانک مرکزی آمریکا همچنان نرخ بهره را در محدوده صفر تا ۲۵ صدم درصد ثابت نگاه می‌دارد تا تبعات منفی همه‌گیری ویروس کرونا بر اقتصاد این کشور رفع شود. البته فدرال رزرو افزایش سه‌باره نرخ بهره را در سال ۲۰۲۲ به منظور مهار نرخ تورم محتمل دانسته است.

این تصمیم در شرایطی اتخاذ شده که شاخص تورم با ثبت نرخ ۶.۸ درصدی در ماه نوامبر به بالاترین سطح در حدود چهار دهه اخیر رسیده است.

اما اعتراف تلویحی بانک مرکزی آمریکا به گذرا نبودن نرخ تورم و اصلاح سیاست‌های پولی این کشور چه سود و زیانی برای بازارهای مالی و چه تاثیری بر چشم‌انداز سرمایه‌گذاری‌ها خواهد داشت؟

قیمت هر اونس طلا در جریان معاملات روز پنجشنبه نزدیک به ۱۰ دلار افزایش یافت و به هزار و ۷۸۷ دلار رسید که بالاترین سطح در ۹ روز گذشته به شمار می‌رود.

با وجود این که فدرال رزرو از احتمال چند باره نرخ بهره در سال آینده میلادی خبر داده ولی برخی اقتصاددانان پیش‌بینی می‌کنند که این افزایش در نیمه نخست سال ۲۰۲۲ رخ ندهد. بر همین اساس، چشم‌انداز کوتاه‌مدت تورم در اقتصاد آمریکا چندان نزولی نیست؛ چنان نرخ تورم مورد انتظار در سال ۲۰۲۲ از ۲.۳ به ۲.۷ درصد افزایش یافته است.

در همین حال، فدرال رزرو پیش‌بینی کرده که رشد اقتصادی آمریکا در سال جاری میلادی به ۵.۵ درصد برسد که از ۵.۹ درصد برآورد شده در سپتامبر گذشته پایین‌تر است. بدبینی نسبت به آینده اقتصاد با شیوع سویه اومیکرون نیز تشدید شده است. در چنین شرایطی، جذابیت سرمایه‌گذاری در بازار طلا به عنوان دارایی کم‌ ریسک و پوشش‌دهنده نرخ تورم افزایش می‌یابد.

دلار

دلار آمریکا نیز طی داد و ستدهای روز پنجشنبه تضعیف شد. به طوری که نرخ برابری هر دلار آمریکا در مقابل یورو و پوند بریتانیا یک صدم درصد کاهش یافت.

اجرای سیاست پولی انبساطی از طریق خرید اوراق قرضه توسط فدرال رزرو که با کاهش نرخ بهره همراه بود با دامن زدن به رشد تقاضای دلار آمریکا موجب تقویت آن شده بود؛ روندی که رو به پایان به نظر می‌رسد. البته برخی فعالان بازار جهانی ارز امیدوارند که تفکیک سیاست انبساطی بانک مرکزی آمریکا از تغییر نرخ بهره موجب شود تا کاهش نرخ برابری دلار اتفاقی بسیار کوتاه‌مدت باشد.

سهام

شاخص صنعتی داوجونز در پایان معاملات روز چهارشنبه یک درصد بالا رفت و شاخص ۵۰۰ شرکت برتر بازارهای سهام آمریکا نیز ۱.۶ درصد رشد کرد. با آغاز معاملات بورس‌های اروپایی و آسیایی در روز پنجشنبه هم شاخص ۵۰ شرکت برتر بورس‌های منطقه یورو و شاخص بورس ژاپن نزدیک به ۲ درصد افزایش یافت.

در واقع ادامه اصرار فدرال رزرو برای حفظ نرخ بهره در سطح صفر تا بهبود کامل شرایط اقتصادی آمریکا یک موهبت بزرگ در حق بازار سهام بود چرا که نرخ پایین بهره، سرمایه‌گذاری در بازار سهام را در مقایسه با نرخ بازده اوراق قرضه و برخی صندوق‌های سرمایه گذاری با درآمد ثابت جذاب‌تر می‌کند.

رمزارز

در بازار رمزارزها نیز بهای اکثر ارزها افزایش یافت. به طوری که قیمت بیت‌کوین به عنوان پرتقاضاترین رمزارز جهان ۱.۸۷ درصد رشد کرد و به ۴۹ هزار و ۳۴۰ دلار رسید. همچنین بهای اتریوم که از نظر جذب سرمایه‌های جهانی در جایگاه دوم قرار دارد، بیش از ۵ درصد گران شد و دوباره از مرز ۴ هزار دلار عبور کرد. در این میان، اَوَلانش شاهد بیشترین رشد قیمت بود، چنان که نرخ آن در ۲۴ ساعت گذشته ۱۷.۲۵ درصد بالا رفت و به ۱۰۷ دلار رسید.

سرمایه‌گذاری در بازار رمزارزها همزمان با تشدید همه‌گیری ویروس کرونا نشانه‌ای از گریز سرمایه‌گذاران از بازارهای مالی راکد و تلاش آنها برای حفظ ارزش دارایی‌های خود در برابر جهش نرخ تورم بود. بنابراین با به تعویق افتادن افزایش نرخ بهره در بزرگ‌ترین اقتصاد جهان و نیز کاهش نرخ رشد اقتصادی پیش‌بینی شده برای آن در کنار کاهش امیدواری‌ها به افت سریع نرخ تورم آمریکا در کوتاه‌مدت موجب شده تا تقاضا برای خرید رمزارزها افزایش یابد.

منحنی بازده

منحنی بازده

تعریف منحنی بازده چیست؟

نمودار ارتباط بین نرخ بازده تا سررسید اوراق قرضه با ریسک یکسان و سررسید بلندمدت همان اوراق، منحنی بازده گفته می‌شود. منحنی بـازده به عنوان الگو به‌طورمعمول برای ترسیم و ارائه وضعیت اوراق منتشره دولتی استفاده می‌شود. به‌عبارت‌دیگر منحنی بازده نشان می‌دهد نرخ بهره در مقطع زمانی خاص برای کلیه اوراق بهادار دارای ریسک، برابر می‌شود اما سررسید مختلف است. منحنی بـازده بیشتر برای مقایسه اوراق قرضه در ایالات‌متحده آمریکا به کار می‌رود.

رایج‌ترین منحنی بـازده گزارش‌شده اوراق قرضه خزانه‌داری ایالات‌متحده در سه ماه، دو سال، پنج سال و ۳۰ سال را مقایسه می‌کند. این منحنی بـازده به‌عنوان معیاری برای سایر انواع اوراق قرضه در بازار، مثل نرخ های وام مسکن یا نرخ بهره های بانکی مورداستفاده قرار می‌گیرد. منحنی همچنین برای پیش‌بینی تغییرات در خروجی بازار و رشد استفاده می‌شود.

بازده

توضیحات مدیر مالی در مورد منحنی بازده

شکل منحنی بازده کاملاً موشکافی می‌شود زیرا این کار به یافتن ایده و سرنخی از تغییرات نرخ بهره های بانکی در آینده و فعالیت اقتصادی کمک می‌کند. سه نوع اصلی از شکل‌های منحنی بـازده وجود دارد: نرمال، معکوس و صاف (خم). در منحنی بازده نرمال که تصویر آن را در بالا مشاهده می‌کنید، اوراق قرضه با تاریخ سررسید طولانی‌تر به خاطر ریسک مربوط به زمانشان، بازده بالاتری در مقایسه با اوراق کوتاه‌مدت‌تر دارند. منحنی عملکرد معکوس آن است که بازده اوراق کوتاه‌مدت‌تر بالاتر از بازده اوراق بلندمدت قرار می‌گیرند که می‌تواند نشانه‌ای رابطه اوراق قرضه و نرخ بهره از رکود اقتصادی در آینده نزدیک باشد. در منحنی بازده صاف (خم) بازده اوراق کوتاه‌مدت و بلندمدت بسیار به یکدیگر نزدیک هستند که این پدیده می‌تواند از یک انتقال اقتصادی خبر دهد. شیب منحنی بـازده هم اهمیت دارد: هر چه شیب بیشتر باشد، اختلاف بین نرخ های کوتاه مدت و بلند مدت افزایش می‌یابد.

معادل‌ انگلیسی منحنی بازده عبارت است از:

Yield Curve

اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش پرسش و پاسخ سوالات مالی مطرح کنید. همین‌طور با اشتراک‌گذاری این نوشته در شبکه‌های اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.