بازاریابی در طول چرخه عمر محصول
بسیاری از محصولات از عمر طولانی برخوردارند. در حالی که عمر برخی از محصولات بسیار محدود است. چرخه عمر محصول، ابزار مفیدی برای تشخیص چگونگی عکس العمل بازار به محصول و نحوه تغییرات فعالیت های بازاریابی در طول مراحل عمر محصول است.
با این حال، به خاطر داشته باشید که معرفی محصول تنها آغاز کار است. استراتژی های بازاریابی محصول باید همراه با حرکت محصول در چرخه عمر آن، تغییر و تحول بیابند.
البته برخی از مارک ها از عمر طولانی برخوردار نیستند. برای نمونه می توان خودرو نش یا عطر ایونینگ را بیان نمود که امروزه اثری از آنها انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار نیست. در نقطه مقابل مارک هایی هستند که جاودانه به نظر می آیند. برای مثال کوکاکولا حدود 120 سال است که به عنوان نوشیدنی غیر الکلی شماره یک دنیا شناخته می شود، جنرال الکتریک،140 سال است که معروف ترین لامپ های دنیا را تولید می کند و کلنکس در 82 سال اخیر مارک شماره یک دستمال در دنیا بوده است.
مرحله معرفی
محصولات نیز نظیر انسان ها به دنیا می آیند، بزرگ می شوند (اغلب آدم ها به هر حال بزرگ می شوند.)، و نهایتاً می میرند. بنابر این، می توان دوره دوره عمر یک محصول را به چهار مرحله مجزا تقسیم کرد. در این مرحله مشتریان برای اولین بار، شانس خرید کالا یا خدمت را پیدا می کنند. در طول این مرحله، معمولاً شرکت به تنهایی محصول را تولید می کند، اما در صورتی که سودآوری خوبی داشته باشد، رقبا نیز وارد میدان می شوند. در مرحله معرفی، هدف ترغیب خریدارانی که برای اولین بار محصول را می خرند، به آزمایش محصولات است. در این مرحله، فروش به صورت تدریجی و آهسته افزایش می یابد. و دلیل آن، هزینه ی بالای تحقیق و توسعه (R & D) و نیز هزینه های ترفیع است.
در این مرحله قیمت ممکن است بالا باشد تا بتواند(در صورت وجود تقاضا)، هزینه های تحقیق و توسعه را پوشش دهد، یا این که قیمت پایین نگاه داشته می شود تا تعداد زیادی از مشتریان تشویق به خرید شوند. برای مثال قیمت اولیه ی لکسوس GS450h،90/54 دلار نزدیک به قیمت 400/57 دلاری BMW 550i تعیین شد. این قیمت برای جذب مصرف کنندگانی تعیین شد که مایل به پرداخت آن برای به دست آوردن راحتی، سوخت کم و عملکرد عالی GS450h بودند.
این مرحله ممکن است بسیار طولانی باشد. عوامل متعددی در طول این دوره دخیل اند که از آن جمله می توان به پذیرش بازار و تمایل تولید کنندگان به پشتیبانی از محصول در مراحل آغازین آن، اشاره کرد. بسیاری از محصولات هرگز قادر به گذراندن مرحله معرفی خود نیستند. برای این که محصول جدیدی موفق عمل نماید، قبل از هر چیز مصرف کنندگان باید راجع به آن اطلاعات داشته باشند. سپس باید به این باور برسند که این محصول، همان چیزی است که آنها می خواهند (یا نیاز دارند). بنابراین، بازاریابان در طول این مرحله اغلب بر آگاه ساختن مشتریان در باره محصول، نحوه استفاده از آن و منافع حاصل از آن، تمرکز می کنند. با این حال لازم به ذکر است که انجام این مراحل چندان هم ساده نیست. به نحوی که تقریباً 40 درصد محصولات جدید با شکست مواجه می شوند.
مرحله رشد
در مرحله رشد، فروش به سرعت افزایش می یابد و سود نیز افزایش یافته و به اوج خود می رسد. هدف بازاریابان در این مرحله تشویق و افزایش وفاداری به مارک، از طریق متقاعد ساختن مشتریان بر این باور است که مارک آنها برتر از مارک های دیگر است. در این مرحله، استراتژی های بازاریابی ممکن است شامل معرفی تنوعی از محصول برای جذب بخش های بازار و افزایش سهم بازار باشد. موبایل مثالی از محصولی است که هنوز در مرحله رشد قرار دارد، چرا که فروش جهانی آن همچنان در حال افزایش است. از دلایل اصلی این نرخ رشد می توان به نوآوری بی وقفه در آن اشاره نمود.
زمانی که رقبا ظاهر می شوند، بازاریابان باید به شدت از تبلیغات و سایر انواع ترفیع استفاده نمایند. از سوی دیگر رقابت قیمتی نیز ممکن است منجر به کاهش سود شود. برخی از شرکت ها ممکن است به دنبال تسخیر بخش خاصی از بازار از طریق موضع یابی محصول برای گروه معینی از مشتریان باشند. و نهایتاً این که، اگر قیمت اولیه بوده باشد، شرکت ممکن است آن را در راستای افزایش رقابت پذیری کاهش دهد.
مرحله بلوغ
مرحله بلوغ در چرخه عمر محصول، معمولاً طولانی تر از بقیه مراحل است. در این مرحله فروش به اوج رسیده، مسطح می شود و حتی زمانی که حاشیه سود این مرحله محدود می شود، شروع به کاهش می کند. در این مرحله رقابت فشرده بوده و رقبای بازمانده، بر انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار سر بازار در حال کاهش به شدت با همدیگر نبرد می کنند. شرکت ها به کاهش قیمت و تبلیغات یادآوری کننده (نظیر “امروز دندان هایت را مسواک زده ای؟”) جهت حفظ سهم بازار، متوسل می شوند. از آن جایی که مشتریان محصول را از قبل پذیرفته اند، فروش اغلب به دنبال جایگزین کردن اقلام فرسوده مشتریان بوده یا به دنبال بهبود محصول است. برای مثال، تقریباً هر خانواری یک تلویزیون دارد و این بدان معناست که اگر کسی تلویزیون جدیدی خریداری کند، در واقع آن را با تلویزیون کهنه خود جایگزین می کند. در مرحله بلوغ شرکت ها می کوشند محصول خود را در بیشترین فروشگاه های ممکن عرضه نمایند. چرا که در دسترس بودن محصول در این دوره اهمیتی حیاتی دارد. به عبارت دیگر مشتریان حاضر نیستند برای خرید یک محصول بالغ، به فروشگاه های خاصی مراجعه کنند و ترجیح می دهند آن را از نزدیک ترین فروشگاه تهیه نمایند. شرکت ها در این مرحله برای حفظ مزیت رقابتی و سهم بازارشان، آمیخته بازاریابی را دست کاری می کنند. برای مثال زمانی که مصرف کنندگان به کربوهیدرات ها حساس شده و به چیپس های رژیمی نظیر اتکینز، و سات بیچ روی آوردند، فرتیولای، خط جدید چیپس های با کربوهیدرات پایین تورتیلا و توستیتوس را معرفی نمود. یونیلور نیز 18 قلم از محصولات خود را برای هماهنگ شدن با حساسیت های بازار تغییر داد.
استراتژی دیگری که در این مرحله بلوغ بدان توجه می شود، جذب استفاده کنندگان جدید برای محصول است. توسعه بازار به معنای معرفی محصول موجود به بازاری است که در حال حاضر از آن محصول استفاده نمی کند. بسیاری از شرکت های آمریکایی بازارهای جدیدی در کشورهای در حال توسعه، نظیر چین، برای محصولات بالغ خود که فروش آنها در بازار آمریکا رو به افول است، یافته اند. برای مثال شرکت امرسون الکترونیک که از سابقه 125 ساله در ایالات متحده برخوردار است، سرمایه گذاری عظیمی در چین نموده است و فروشی بیش از یک میلیارد دلار در این بازار رو به رشد دارد.
مرحله افول
مشخصه مرحله افول چرخه عمر محصول، کاهش فروش طبقه محصول است. این کاهش ممکن است به دلیل کهنگی حاصل از پیشرفت تکنولوزی باشد – ماشین تحریر در مقابل کامپوتر. اگر چه در این حالت ممکن است شرکتی هنوز سودآوری خود را حفظ کرده باشد، اما کل بازار کوچک تر می شود،کاهش می یابد، تنوع محصول کم می شود و تأمین کنندگان پشتیبانی خود را کمتر می کنند. در این مرحله نیز معمولاً رقبای فراوانی وجود دارند که هیچ کدام از آنها مزیت متمایزی ندارند. تصمیم اصلی پیش روی شرکت در این مرحله آن است که آیا اساساً تولید و فروش محصول را ادامه می دهد یا خیر؟ چرا که پرداختن به یک محصول غیر سودآور منابع شرکت را به هدر داده و مانع سرمایه گذاری در محصولات جدید می شود. در صورتی که شرکت تصمیم به ادامه عرضه محصول بگیرد، باید هزینه های تبلیغات و سایر هزینه های ارتباطات بازاریابی و قیمت را کاهش دهد تا حداقل سودآوری را تضمین نماید. در صورت تصمیم به حذف محصول، این کار را به دو روش می توان انجام داد: کنار گذاشتن محصول با توقف تولید و حراج کردن موجودی و یا فروختن زیر قیمت آن. در صورتی که رهبر بازار پیش بینی نماید که هنوز ته مانده تقاضایی در بازاروجود دارد، ممکن است به ارائه محصول در بازار ادامه دهد. هدف از این کار آن است که مقدار اندکی از محصول باقیمانده را بدون تبلیغات، پشتیبانی نیروی فروش و توزیع در بازار به فروش رساند.
وجود اینترنت باعث شده است که بتوان برخی از محصولاتی را که در فروشگاه ها دیگر عرضه نمی شوند در اینترنت به عده ای علاقه مندان عرضه کرد. فروشگاه های آن لاینی نظیر، Hometownfavorites.com، Candydivect.com، Oldtimeeandy.com به عرضه این محصولات می پردازند.
مثالی از چرخه عمر محصول
اویل آو اولی مثال بارزی از محصولی است که زندگی چندگانه ای را در چرخه عمر خود تجربه کرده است. اولین مرطوب کننده صورت از این مارک در طول جنگ جهانی دوم، به صورت لوسیونی برای محافظت پوت نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا عرضه شد. در سال 1962، شرکت دیگری این محصول را با شعار ” مایع زیبایی ” وارد بازار نمود. پروکتر اند گمبل این شرکت را در سال 1985 خریداری کرد و با هزینه های سنگین تبلیغاتی جانی تازه به آن بخشید. در اوایل دهه 1990، پروکتر اند گمبل، خط محصول خود را با نام اویل آو اولی توسعه داد. شرکت علاوه بر این، آغاز به اصلاح تصویر محصول به منظور جذاب تر کردن آن برای خانم ها نمود. شرکت پی برد که خانم ها برداشت خوبی از واژه ” ایل” نداشته و آن را به چرب بودن تعبیر می کنند. امروزه شرکت فروشی حدود 500 میلیون دلار از محصولات مراقبت های پوستی و لوازم آرایشی را با نام ” اولی ” به بازار عرضه می کند و بازار هدف آن خانم هایی است که با شعار پوستی را که روی شماست، دوست داشته باشید، بدان محصول علاقه مندند. خط محصول اولی شامل مجموعه گسترده ای از مارک هایی نظیر توتال افکتز، کامپلیت، و ریبونز است. اولی مثال بارزی از محصولی با چرخه عمر طولانی است.
چرخه عمر محصول
چرخه عمر محصول Product Life Cycle : PLC یکی از کلیدی در بحث آمیخته بازاریابی محصول مفاهیمی است که یک مدیر باید در مورد محصولات یا خدمات خود بداند. یک شرکت که به توسعه بازار و توسعه محصول میاندیشد، باید تغییرات سلیقه، تکنولوژی و رقبا را در نظر داشته باشد. برای اغلب محصولات میتوان چرخه عمر محصول را بر اساس فروش و سود پیشبینی شده، ترسیم نمود. معمولا مدیران بازاریابی از چرخه عمر محصول برای حرکت به سوی پیشرفت و بهبود شرایط تولید محصولات میکنند و استراتژیهایی بکار میگیرند تا بتوانند بر این مسیر تأثیرگذاری مشخصی داشته باشند. چرخه عمر محصول از مرحله ایجاد محصول آغاز و سپس به مرحله توسعه بازار رفته و در پایان به افول یا نابودی خواهد رسید.
درست همانند انسانها، محصولات نیز متولد میشوند، رشد میکنند و در نهایت میمیرند. تعیین زمان حادث شدن هر مرحله از عمر یک محصول به شرایط بازار، نوع محصول، صنعت مربوطه، فرهنگ حاکم بر جامعه و … بستگی دارد و ارائه الگوی زمان بندی شده ثابت امری غیر ممکن است. آنچه حائز اهمیت است این تشخیص به موقع وضعیت محصول (سن محصول) و اتخاذ استراتژی موثر در زمان لازم میباشد که حیات یا مرگ سازمان را رقم میزند.
مراحل چرخه عمر محصول
چرخه عمر محصول PLC دارای ۵ مرحله یا بخش است .
مرحله ایجاد محصول ( توسعه محصول / ساخت اولیه محصول )
مرحله معرفی به بازار
از این روست که حضور متخصصان بازرگانی در بدنه تصمیمگیری شرکتها و سازمانها امری گریز ناپذیر است تا آنجا که بسیاری از هیأتهای مدیره ترجیح میدهند هدایت شرکتها در دست مدیران عالی بازرگانی باشد تا ضمن رهبری سازمان به سوی اهداف از پیش تعیین شده، در اتخاذ استراتژیهای بازاریابی و تعیین اولویتهای بازرگانی که رگ حیاتی شرکتهاست، اهتمامی تام داشته باشند.
تشریح مراحل چرخه عمر محصول
اولین مرحله زندگی محصولات معرفی یا introduction محصول به بازار است. در این مرحله مشتریان فرصت خرید یک کالا یا خدمت را برای اولین بار پیدا میکنند.در طی این مرحله اولیه معمولاً محصول تنها توسط یک شرکت تولید میشود. اگر کار شرکت رونق یابد انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار و محصول سودآور باشد، رقبا نیز شروع به ساخت محصول به شیوه خود میکنند.
در طی مرحله معرفی محصول، هدف آن است که خریداران اولیه را به امتحان محصول ترغیب کنیم. اگر موفقیت حاصل شود فروش با سرعتی آرام اما مداوم افزایش پیدا میکند. البته اغلب شرکت در این مرحله سودآوری ندارد زیرا که هزینههای تحقیق و توسعه در کنار هزینههای بالای تبلیغات و ترفیع فروش از درآمد کسر میکنند.
در طی این مرحله قیمتگذاری به دو صورت انجام میشود: یا قیمت بالاست تا هزینهها جبران شود یا پایین است تا تعداد بیشتری از مشتریان جذب شوند. برای مثال زمانی که لکسوس وارد بازار شد قیمتش برابر با بی ام دبلیو بود تا بتواند هزینههای این تغییر بزرگ در محصول و تحقیق و توسعه خود را جبران کند. آمیخته بازاریابی قیمت را جدی بگیرید.
درنهایت، زمانی که محصول به مرحله افول خود وارد میشود، حمایت و پشتیبانی بخش بازاریابی از آن ممکن است بهطورکلی از آن قطع شود و ادامه فروش محصول ممکن است تنها به دلیل اعتبار و شناخت از آن در بخشهای مختلفی از بازار بهصورت اندک ادامه داشته باشد. در این مرحله، مهمترین تصمیمی که باید اتخاذ شود حذف کامل محصول از بازار مصرف است. ممکن است وسوسه حفظ یک محصول در حال افول در بازار برای تصمیمگیرندگان وجود داشته باشد؛ خصوصاً اگر این محصول ازجمله محصولاتی باشد که در دورههای قبلی از چرخه عمر خود درآمدزایی قابلتوجهی را برای تولیدکننده ایجاد کرده باشد.
جمع بندی بحث چرخه عمر محصول
چرخه عمر محصول میتواند یک ابزار کارآمد برای برنامهریزی در خصوص عمر محصول باشد که البته محدودیتهایی نیز با خود همراه دارد. همه محصولات دارای مسیر و جهت حرکت جریان رشد قابل پیشبینی و ملایم نیستند.برخی محصولات وابسته به چرخه و مسیر تجاری ویژه بوده و یا عوامل فصلی بر رشد آن تاثیر بالایی خواهد داشت. برای مثال : در تمام کشورها ( به جز ایران ) درخواست برای تحصیلات عالیتر، به روند رشد اقتصادی بسیار وابسته است .
وقتی شرایط اقتصادی نامناسب میشود، تعداد بیشتری از مردم، شغل خود را رها کرده تا برای به دست آوردن فرصت شغلی بهتر، برای سطح بالاتری از تحصیلات ثبتنام مینماید. ( ازآنجاییکه ما اقتصاد نداریم، نیاز به توضیح آن در مورد ایران دیده نمیشود ). این به این معنا نیست انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار که در شرایط خوب اقتصادی، تحصیلات کاهش پیدا مینماید، بلکه به این معنا است که در شرایط خوب اقتصادی، بازار تحصیلات در قسمت پایین چرخه عمر خود است.
چرخه اقتصادی به چه معناست؟
یک چرخه اقتصادی (Economic Cycle) شامل اُفتوخیزهای یک بازار (حالت انبساط و یا رشد و حالت انقباض) میباشد. فاکتورهایی مانند تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product – GDP) نرخ بهره (Interest Rate) اشتغال کل (Total Employment) و میزان مصرف در جامعه (Consumer Spending) همگی میتوانند در تحلیل وضعیت کنونی اقتصاد مثمرثمر واقع شوند.
چرخه اقتصادی چگونه کار میکند؟
چهار مرحله از چرخه اقتصادی را بهعنوان چرخه کسبوکار (Business Cycle) نیز مینامند. این چهار مرحله شامل مرحلهٔ گسترش (Expansion)، قله (Peak)، جمعشوندگی (Contraction)، و نقطهٔ قعر (Trough) میباشد. در دوران گسترش اقتصاد رشدی سریع را تجربه مینمایند، نرخهای بهره پایین میباشند، میزان تولید در جامعه بالا است و تورم خود به عاملی برای رشد تبدیل میشود. پس از گذر مدت زمانی، اقتصاد ما به مرحلهٔ قله (Peak) میرسد که رشد در آن در حداکثر خود قرار دارد. در قله شاهد عدم وجود تعادل در اقتصاد هستیم که این باید تصحیح شود. این اصلاح با ورود اقتصاد به دورهای از انقباض رخ میدهد. در این دوره رشد کند شده، نرخ بیکاری افزایش مییابد، و قیمتها در بازار وارد فاز کسادی میگردند.
زمانی اقتصاد به قعر خود میرسد که تمامی موارد ذکر شده به نقطه حداقلی رسیده و دوباره چرخه از اول تکرار شود، یعنی دوباره اقتصاد شروع به رشد کند و ویژگیهای حالت رشد را نشان دهد.
نکات کلیدی چرخه اقتصادی:
- چرخه اقتصادی اشاره به وضعیت کلی اقتصادی کشورها و یا صنایع دارد که شامل چهار مرحلهٔ دورهای میباشند.
- چرخههای اقتصادی محل تمرکز اصلی تحقیقات اقتصادی و سیاستگذاریهای اقتصادی میباشند، اما همواره در مورد موارد ایجادکنندهٔ این چرخهها بحث زیادی وجود دارد و هر یک از دانشکدههای معتبر اقتصادی، نظری متفاوت دارند.
- بررسی چرخههای اقتصادی میتواند برای کسبوکارها و سرمایهگذاران بسیار مفید باشند.
هیأت ملی تحقیقات اقتصادی (National Bureau of Economic Research – NBER) منبع اصلی تعیینکنندهٔ تاریخهای رسمی در چرخههای اقتصادی ایالات متحده آمریکا میباشد. هیأت ملی تحقیقات اقتصادی پول، چرخههای اقتصادی را از یک کفبهکف دیگر (Trough to trough) و یا از یک سقفی به انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار سقف دیگر (Peak to Peak) با در نظر گرفتن تغییرات در تولیدات ناخالص داخلی (Gross domestic product – GDP) اندازهگیری مینماید.
از دههٔ پنجاه میلادی تا به امروز، اقتصاد ایالات متحده آمریکا شاهد چرخههای اقتصادی بهمدت تقریبی 5/5 سال بوده است. هر چند، شاهد تنوع زیادی در طول چرخه اقتصادی هستیم. این تنوع شامل چرخههای اقتصادی 18 ماهه در بین سالهای 1981 تا 1982، و چرخهٔ بسیار طولانیمدّتِ رشد اقتصادی که از سال 2009 آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد میگردد. این گستردگی تنوع در چرخههای اقتصادی این افسانه را که «چرخههای اقتصادی پس از گذر مدتزمان معین از بین میروند، و یا مانند یک ریتم طبیعی و یا موجهای فیزیکی رفتار میکنند» از بین میبرد. با این وجود، بحثهایی در مورد تعیین طول این چرخهها و همچنین عوامل ایجادکنندهٔ این چرخهها وجود دارند.
مثالهایی از یک چرخه اقتصادی
مدرسه اقتصادی مانِتاریست (Monetarist School of Economics) چرخههای اقتصادی را به میزان چرخههای اعتباری (Credit Cycle) مرتبط میداند. تغییر در نرخ بهره میتواند باعث کاهش یا افزایش فعالیتهای اقتصادی گردد. این تغییر در نرخهای بهره میتواند وامها را برای کسبوکار با دولت و… ارزانتر یا گرانتر کند.
برای این که هرچه بیشتر بهپیچیدگی محاسبهٔ چرخههای کسبوکاری بیفزاییم، میتوانیم به نقطهنظر اقتصاددان مشهور و دانشآموختهٔ پیشینِ مدرسهٔ اقتصاد Monetarist، اروینگ فیشر (Irving Fisher) اشاره کنیم. نظر او در مورد چرخههای بازاری بدین شکل است: «چرخهها وجود ندارند، بلکه بازار از حالتی تعادلی (Equilibrium) به حالت عدم تعادلی (Disequilibrium) میرسد و بین این دو حالت همواره در حال نوسان میباشد، و در همین حین نیز تولیدکنندگان بهطور مداوم بیش از حد انتظار یا کمتر از حد مورد نیاز سرمایهگذاری میکنند و یا بیش از حد مورد نیاز و یا کمتر از حد مورد نیاز به تولید میپردازند و با این معاملات نوسانی، سعی در برابری با مقدار تقاضای مصرفکنندگان خود دارند.»
نکتهٔ مهم چرخه اقتصادی
مهم است که کسبوکارها و سرمایهگذاران بتوانند از اموال خود در برابر چرخههای مختلف اقتصادی محافظت نمایند، نه اینکه با این چرخهها مبارزه کنند، بلکه بتوانند از آنها جان سالم بدر برده و در صورت امکان از آنها کسب سود نمایند. نظریهٔ اقتصادی کینزی به ما میگوید تغییر در مقدار تقاضای کل، تحت تأثیر عدم ثبات ذاتی و نوسانی بودن مقدار تقاضا در بازار صورت میگیرد. بنابراین این مسائل در شکلگیری چرخههای اقتصادی دخیل میباشد. زمانی که به هر دلیلی، احساسات سرمایهگذار نسبت به کسبوکاری منفی شده و مقدار سرمایهگذاری در آنها کم میشود، یک کساد در روند اقتصادی میتواند مشاهده شود.
هرچه در جامعه خرجها کمتر شود مقدار تقاضا نیز کمتر میگردد، که این خود موجب میشود که کسبوکارها کارگرانِ خود را از کار برکنار کرده و حتی تعدادی از خطوط تولید انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار خود را از کار بیندازند. کارگران بیکار نیز بر جمعیت افرادی که تقاضای پایینی دارند میافزاید و بدین ترتیب کل اقتصاد به حالتی رکودی فرو میرود. در این حالت شاهد خواهیم بود که هیچ ارگان دولتی نیز راهحلی برای تغییر در این شرایط اقتصادی ندارد، و بنا بر نظریهٔ اقتصادی کینزی (Keynesian Theory) اقتصاد وارد حالت رکودی (Recession) میگردد.
اقتصاددانان اتریشی بر این باور هستند که مقدار اعتبار و نرخ بهره توسط بانک مرکزی میتواند موجب ایجاد عدم ثبات و انحراف در ساختار ارتباطی بین صنایع و کسبوکارها شود که تمامی اینها باید در یک دورهٔ رکود اقتصادی اصلاح شوند. هر زمانی که بانکهای مرکزی نرخ بهره را پایینتر از سطح مورد انتظار جامعه بیاورند، سرمایهگذاریها دوباره به سمت کسبوکارها برمیگردند و نرخ تولید بالا میرود. در این حالت، بسیاری از کسبوکارها از این نرخ بهرهٔ پایین استفاده خوبی میبرند. در همین زمان نیز، مقداری نقدینگی ذخیره شده مورد نیاز است تا مبلغ پول مورد نیاز این سرمایهگذاریها که با نرخ بهرهٔ پایین مصنوعی انجام شدند را تأمین نمایند. در نهایت، افزایش میزان سرمایهگذاریهای ناپایدار باعث وقوع تعدادی از شکستهای کسبوکاری میگردند در این حالت قیمت کالاها پایینتر آمده و یک روند نزولی در اقتصاد شروع میشود.
موارد مهمی که باید آنها را مدنظر داشته باشیم
دولتها و مراکز مالی اصلی و بزرگ از ابزارهای مختلفی برای بررسی اثرات تغییرات چرخههای اقتصادی استفاده مینمایند. یکی از این ابزارها که در دست دولت میباشد، سیاستهای مالی (Fiscal Policies) است. برای به پایان رساندن یک دورهٔ رکودی در یک کشور، دولت میتواند از سیاستهای مالی انبساطی (expansionary fiscal policy) استفاده نماید. این سیاست باعث ایجاد کسری بودجه در کشور میگردد. در حالت عکس، دولتها میتوانند از سیاستهای مالی انقباضی (contractionary fiscal policy) جهت جلوگیری از رشد بیشازحد و انفجاری بازار استفاده نمایند، در این حالت نرخ مالیات بالا رفته و شاهد مازاد بودجه (Budget Surplus) خواهیم بود. همچنین شایان ذکر است که در این حالت مقدار کل مخارج (Aggregate Spending) در بازار کاهش مییابند. بانکهای مرکزی سعی در اعمال سیاستهای کلی برای کمک به مدیریت و کنترل چرخهای اقتصادی دارند.
زمانی که چرخه در حالت نزولی خود قرار میگیرد، بانک مرکزی میتواند نرخهای بهره را پایینتر آورده و یا از سیاستهای پولی انبساطی برای افزایش مخارج و سرمایهگذاریها در بازار استفاده نماید. در دوران صعودی و گسترش بازار، بانکهای مرکزی میتوانند از سیاستهای مالی استفاده نمایند که نرخهای بهره را در طی آنها افزایش داده و باعث کاهش جریان نقدینگی در اقتصاد میگردند و بدین ترتیب فشار تورمی در بازار کاهش مییابد و حالت اصلاحی برای بازار بهوجود میآید. در دوران رشد اقتصادی، سرمایهگذاران به دنبال سرمایهگذاری در شرکتهای فعال در زمینه تکنولوژی، کالاهای اساسی و انرژیهای پایه میباشند. در دوران رکودی بازار، سرمایهگذاران به دنبال سرمایهگذاری در شرکتهایی میباشند که در دوران رکودی رشد مییابند، مانند شرکتهای تأمینکنندهٔ آب برق و گاز، شرکتهای مالی و شرکتهای فعال در حوزه سلامتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اصلاح قیمت میتوانید از مطلب آموزشی «اصلاح قیمت در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
رابط کسبوکار در چرخه اقتصادی
کسبوکارها میتوانند رابط بین عملکردشان و چرخههای کسبوکاری طی زمان را در نظر گرفته و استراتژیهایی برای انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار محافظت از خود در دوران رکودی بازار، و قراردادن خود در حالت کسب حداکثر سود در دوران صعودی بازار قرار دهند. برای مثال، اگر کسبوکار شما، چرخهٔ کسبوکاری بهمانند چرخه اقتصادی کل را طی میکند، علامتهای هشداردهنده یک رکود اقتصادی قریبالوقوع بهشما این سیگنال را میدهد که در حال حاضر، زمان مناسبی برای توسعهٔ کسبوکارتان نیست و بهتر است که در این دوران بهجای توسعهٔ کسبوکاری، یک ذخیره نقدی برای دورانِ سختِ پیشِ رویتان آماده سازید.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
چرخه هایپ گارتنر Gartners hype cycle چیست ؟
چرخه هایپ گارتنر Gartners hype cycle ، شاید تا به حال اسم چرخه هایپ را شنیده باشید اما اطلاعات کاملی در رابطه با این چرخه دریافت نکرده باشید . در این مقاله ، شما همه چیز را در رابطه با چرخه گارتنر هایپ یاد خواهید گرفت . با ما همراه باشید .
چرخه هایپ گارتنر چیست ؟
اصطلاح چرخه هایپ گارتنر برای نشان دادن نموداری از مراحل حیات یک فناوری نوظهور مثل بلاک چین و بیت کوین ، استفاده می شود . که از تولد تا بلوغ و در نهایت کاربردی شدن و پذیرش گسترده یک تکنولوژی را بررسی می کند . چرحه هایپ ابزاری مناسب و تثبیت شده ای است که توسط یک شرکت مشاوره ای و تحقیقات فناوری اطلاعات به نام ” گارتنر ” ایجاد شده است . بسیاری از مشاغل و صنایع در سراسر جهان از مشاوره های این شرکت استفاده می کنند تا تصمیمات مربوط به فناوری را بر اساس فاکتور های موردنظرشان و همچنین ریسکی که مایل به پذیرش آن هستند ، اتخاذ کنند . مراحل حیات یک تکنولوژی که در این چرخه بیان شده است ، مرجع مناسبی برای بازاریابی و فناوری های نوظهور است .
آن چیزی که شاهد آن هستیم این است که هر روز فناوری های جدیدی مطرح می شوند که ادعاهای بزرگی دارند . در حالی که برخی از این فناوری ها هستند که در نهایت به اهداف خود می رسند و تعداد زیادی از آنها کارایی چندانی ندارند و شکست می خورند . اما چگونه می توان بین آنچه که واقعی است و غیر از آن تفاوت قائل شد . اینجا است که چرخه هایپ وارد بازی می شود . این چرخه یک نمای کلی از چگونگی رشد و تکامل تکنولوژی ، در یک بازه زمانی مشخص ارائه می دهد . چرخه هایپ به مشاغل کمک می کند تا در جهت اهداف تجاری خود تلاش کنند . در حین استفاده از این نمودار ، نباید یک دید تجویزی داشت ، برای مثال اگر یک فناوری در انتهای چرخه هایپ باشد ، به این معنای بد بودن پروژه نیست . درک این نکته مهم است که محصولات ، فروشندگان ، فناوری های خوب و متوسط همه با هم چرخه را طی می کنند و هر چه یک فناوری جدید به اوج خود می رسد ،ممکن است فناوری قدیمی به پایین کشیده شود .
تاریخچه چرخه هایپ
مفهوم چرخه هایپ توسط یک تحلیلگر به نام ” جکی فن ” در سال 1995 ارائه شد . وی چندین سال تلاش کرد تا این فناوری را به صنعت وارد کند و نهایتا سازمان شروع به استفاده از نمودارهای چرخه هایپ برای فناوری های جدید و نوپا کرد . اگر اکنون برگردیم و رشد فن آوری های قدیمی را ببینیم ، می توانیم منحنی ها و قوس ها را در نمودار مشاهده کنیم . به عنوان مثال ، در سال 2005 ، یک فناوری به نام Business Process Management یا BPM در بالای چرخه هایپ قرار داشت که این به این معنا است ک تبلیغات این پروژه در آن زمان در بالاترین حد بود . اکنون ، یک دهه بعد ، BPM دقیقا مطابف با چرخه هایپ است . اما جالب است بدانید که فناوری Tablets در آن زمان در پایین ترین سطح بود اما اکنون در همه دنیا بسیار مفید واقع شده است . اگر سال 2014 را در نظر بگیرید فناوری “اینترنت اشیا” در اوج چرخه هایپ بود و در مقابل White Cloud Computing در پایین منحنی قرار داشت .
مراحل چرخه هایپ
به طور کلی ظهور یک فناوری جدید ، 5 مرحله مختلف دارد که به شرح زیر است :
1 . راه اندازی فناوری :
اولین مرحله در ظهور یک تکنولوژی است و زمانی است که بک فناوری بالقوه توانایی دستیابی به موفقیت را شروع می کند . در این فاز ، ممکن است رویدادهایی مانند راه اندازی محصول ، جلسات مطبوعاتی و نمایش عمومی و غیره به منظور تحریک این فناوری و آگاه سازی آن توسط مردم یا مخاطبان هدف ، برگزار شود . سازندگان سعی می کنند تا آن جا که ممکن است محصول خود را تبلیغ کنند اما ممکن است این فناوری هنوز از نظر تجاری عملی نباشد . همه سازندگان فناوری از روش هایی مانند رسانه ها و شبکه های اجتماعی برای افزایش آگاهی از محصول خود استفاده می کنند تا بیشترین مصرف کننده را به سمت خود جذب کنند .
2 . اوج انتظارات :
در این مرحله اشتیاق ها نسبت به این فناوری به اوج خود رسیده است . اشتیاق و جلب توجه کاربران نسبت به این سازه ، توسط کانال های رسانه ای مانند روزنامه ها ، تبلیغات ، مجلات و شبکه های اجتماعی و غیزه ایجاد می شود . اگر چه برخی از این فناوری ها ممکن است موفقیت آمیز باشند اما برخی دیگر ممکن است شکست خورده باشند . سازندگان این فناوری هستند که باید از اینجا به بعد موفقیت را تثبیت کنند . در این مرحله تنها ناشران مجلات ، شرکت های رسانه ای و برگزارکنندگان کنفرانس ها کسب درآمد می کنند . این همان مرحله از چرخه هایپ ست که انتظارات و تبلیغات در اوج خود هستند ، و سازندگان به فکر روش های بهتری برای توزیع محصول و کسب حداکثر درآمد هستند .
3 . شیب سرخوردگی :
پس از اینکه اوج انتظارات ، برآورده شد ، منحنی هایپ شروع به نزول می کند چرا که زمانی پیش می آید که رسانه ها و مطبوعات کاملا موضوع یا فناوری را کنار می گذارند و علاقه ها از بین می رود . این فناوری دیگر جدید نخواهد بود و هیچکس در مورد آن صحبت نمی کند . مردم از صحبت در مورد این فناوری خسته شدند و حتی سازندگان دیگر هیچ انگیزه ای برای تبلیغ ندارند . این اتفاق در بیشتر مواردی رخ می دهد که این فناوری ، به قول هایی که پیشتر داده بود ، عمل نمی کند و انتظارات کاربران را برآورده نمی کند . اما در موارد نادری که یک فناوری خیلی خوب عمل می کند ، ممکن است این منحنی نزول نداشته باشد .
4 . شیب روشنگری :
این مرحله زمانی است که مردم شروع به درک سودمندی فناوری می کنند و به فواید آن پی می برند . این مرحله نتیجه کار سخت سازندگان و تمرکز سخت آن ها روی فناوری است . کار سخت آن ها درک درستی از خطرات ، مزایا و همچنین کاربرد فناوری ایجاد می کند . به منظور سهولت توسعه ، ابزارها و روش های خاصی استفاده می شود تا به مشاغل کمک کنند رشد داشته باشند . ارائه دهندگان فناوری ممکن است در این مرحله انواع دیگری از محصول را به بازار عرضه کنند زیرا به نظر می رسد زمان مناسبی برای گسترش سازه است .
سطح سود دهی :
اکنون که مزایای اصلی و کاربرد عملی این فناوری به دانش گسترده تبدیل شده است ، سود دهی آغاز می شود . از آن جا که روش ها و ابزارهای مربوط به این فناوری اکنون پایدار هستند ، ممکن است نسل دوم و سوم محصولات نیز ارائه شوند . ارتقا نهایی این بخش به این بستگی دارد که آیا این فناوری فقط به یک بخش خاص از بازار سود می رساند یا اینکه به طور گسترده ای پذیرفته انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار و اعمال می شود .
مدل های پیشرفته
تا آنجا که به نقشه راه صنایع و سازمانهای دیجیتال مربوط می شود ، گارتنر شش مدل برای پیشرفت تجارت و بیزینس در اختیار ما قرار می دهد که مشاغل امروی می توانند با آن ها ارتباط برقرار کنند . 6 مدل کسب و کار برای توسعه مشاغل دیجیتال به شرح زیر است :
3 . تجارت الکترونیکی
4 . بازاریابی دیجیتال ( دیجیتال مارکتینگ )
5 . تجارت دیجیتال
همان طور که می دانید چرخه هایپر برای فناوری های جدید ، بیشتر روی سرمایه گذاری ها ، محصولات ، خدمات و ایده های جدید و نوظهور تمرکز می کند که مربوط به 3 مرحله آخر است . بنابراین در ادامه ، به بررسی بیشتر 3 مرحله آخر خواهیم پرداخت .
مرحله چهارم : دیجیتال مارکتینگ
این مرحله خاص است چرا که سازمان ها و پروژه ها روی روش های بهتر ، جدیدتر و سطح بالاتری از مهارتها متمرکز می شوند . مرحله دیجیتال مارکتینگ ترکیبی از فناوری اطلاعات ، رسانه های اجتماعی و فناوری تلفن همراه ، است . در این مرحله مصرف کنندگان از تلفن های همراه و همچنین سیستم عامل های شبکه های اجتماعی برای خرید خدمات و محصولات استفاده می کنند و بیشتر نگران تصویر مارک کالاهایی هستند که خریداری می کنند . مشاغل و سازمان ها سعی می کنند تا نفود خود را برای فروش محصولات یا خدمات بیشتر جلب کنند . برخی از تکنولوژی هایی که در این مرحله استفاده می شود ، عبارت اند از : تجزیه و تحلیل محتوا ، واقعیت مجازی ، پردازش ابری ، واقعیت مجازی و علوم داده .
مرحله پنجم : تجارت دیجیتال
مرحله بعدی که کسب و کار دیجیتال است ، اولین مرحله پس از بازاریابی دیجیتال است و نقطه ای است که در آن فرد همگرایی امور ، افراد و بیزینس را می بیند . در این مرحله می توان با استفاده از اینترنت اشیا بین واقعیت مجازی و واقعیت فیزیکی ، مرزی وجود دارد . دارایی های فیزیکی ما در این مرحله دیجیتالی می شوند زیرا تاثیر زیادی بر دنیای مجازی وجود دارد . دارایی های فیزیکی اکنون به اندازه سایر موارد دیجیتالی مثل برنامه ها و سیستم ها از اهمیت و تمرکز بالایی برخودار هستند . مفهوم چاپ سه بعدی بیشتر در این مرحله به تصویر کشیده می شود و پیشرفت می کند و این موضوع منجر به پیشرفت فرصت ها در صنایع تولیدی و زنجیره تامین می شود . در این مرحله چندین موضوع دیجیتالی می شود . آن دسته از مشاغل که با گذر از مرحله بازاریابی دیجیتال به دنبال تبدیل شدن به مشاغل دیجیتال هستند می توانند از فناوری های زیر استفاده کنند : فضای کاری هوشمند ، اینترنت اشیا ، اسکنرهای سه بعدی و مفهوم ارزهای دیجیتال و خدمات چاپ سه بعدی
مرحله ششم : خودکفایی
این ، آخرین مرحله پس از مرحله Nexus of Force است . این مرحله زمانی است که مشاغل یا شرکت ها سعی می کنند از فناوری هایی استفاده کنند که قابلیت های انسانی بیشتری دارند .مثلا استفاده از وسایل نقلیه بدون راننده و مستقل که چیزها و افراد را جابه جا می کنند ، استفاده از سیستم عامل هایی که سوالات را پاسخ می دهند یا محتوا می نویسند .این مرحله ای است که نه تنها در آن استفاده گسترده از فناوری وجود دارد بلکه پیشرفت ها در اوج خود قرار دارد . در زیر لیستی از فناوری هایی وجود دارد که کسب و کار ها می توانند از آن استفاده کنند : وسایله نقلیه خودمختار ، ربات های هوشمند ، بیوشیمی ، مشاوران هوشمند ، دستیاران شخصی مجازی و رابط مغز و رایانه است .
کلام آخرچرخه هایپ گارتنر Gartners hype cycle
دانش کلی در رابطه با این نوع نمودار ها ، می تواند شما را با مدل های کسب و کار آشنا کند و اگر کسب وکاری را راه انداختید ، نقشه و چشم انداز خوبی از مسیری که پیش رو دارید ، در اختیار شما قرار می دهد .
ممنون که تا پایان ” چرخه هایپ گارتنر Gartners hype cycle ” همراه ما بودید.
روانشناسی چرخههای بازارهای مالی جهانی و فارکس
آشنایی و تسلط بر روانشناسی فردی و روانشناسی بازار مهمترین بخش موفقیت در آموزش فارکس است. روانشناسی بازار بطور کلی انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار بیان میکند که حرکات بازار تحت تأثیر احساسات یا انعکاسی از احساسات شرکتکنندگان در آن بازار هستند. این موضوع یکی از بخشهای اصلی اقتصاد رفتاری است. اقتصاد رفتاری یک علم بین رشتهای است که در آن به بررسی عوامل مختلف موثر بر تصمیمات اقتصادی پرداخته میشود.
بسیاری افراد معتقد هستند که احساسات مردم، عامل اصلی ایجاد تغییرات در بازارهای مالی محسوب میشود. و اینکه نوسانات کلی احساسات سرمایهگذاران، همان چیزی است که به اصطلاح چرخههای روانشناختی بازار را ایجاد میکند.
بطور خلاصه، منظور از تمایلات بازار در واقع همان کلیت احساسی است که سرمایهگذاران و معاملهگران نسبت به پرایس اکشن یک دارایی دارند. زمانی که تمایلات و احساسات بازار مثبت باشد و قیمت مرتباً افزایش یابد، گفته میشود روند بازار صعودی یا گاوی است. برعکس، وقتی قیمت بطور مداوم کاهش یابد، گفته میشود بازار نزولی یا خرسی است.
بنابراین تمایلات بازار از دیدگاهها و احساسات تکتک معاملهگران و سرمایهگذاران شرکتکننده در بازار شکل میگیرد. یا به عبارتی دیگر، تمایلات بازار همان کلیت احساسات شرکتکنندگان بازار است.
اما درست مانند هر جمع و گروه دیگری، هیچ نظر یا عقیده منفردی نیست که کاملا غالب باشد. براساس نظریههای روانشناسی بازار، قیمت یک دارایی در واکنش به احساسات کلی بازار، دائماً و بطور پویا و دینامیکی تغییر میکند. در غیر این صورت، انجام یک معامله موفق خیلی سخت میشد.
در عمل وقتی بازار صعودی میشود، احتمالا به دلیل بهبود دیدگاه و نظرات معاملهگران نسبت به آن دارایی است. وجود احساسات مثبت در بازار باعث افزایش تقاضا و کاهش عرضه میشود. افزایش تقاضا هم به نوبه خود باعث تشدید بیشتر اطمینان معاملهگران نسبت به آن دارایی میشود. بطور مشابه، یک روند نزولی قوی هم احساسات منفی ایجاد میکند که باعث کاهش تقاضا و افزایش عرضه دارایی موجود میشود.
چگونه احساسات در چرخههای بازار تغییر میکنند؟
تمام بازارها دورههای صعودی و نزولی متعددی را تجربه میکنند. زمانی که یک بازار در فاز مثبت و صعودی قرار دارد، فضای مثبتاندیشی، اعتماد و طمع در آن وجود دارد. معمولا اینها احساسات اصلی هستند که منجر به ایجاد یک روند صعودی قوی میشود.
گاهی اوقات احساس طمع و اعتماد بقدری در بازار اوج میگیرد که باعث ایجاد حباب مالی میشود. در چنین شرایطی، بسیاری از سرمایهگذاران غیرمنطقی رفتار میکنند و دیگر نمیتوانند ارزش واقعی دارایی را به درستی تشخیص دهند و به همین خاطر تنها به این دلیل که فکر میکنند بازار به صعود خود ادامه خواهد داد، آن دارایی را خریداری میکنند.
به عبارتی دیگر، سرمایهگذاران بیش از اندازه تحت تأثیر مومنتوم بازار قرار میگیرند و طمع میکنند و امیدوار هستند که سودهای بیشتری کسب کنند. زمانی که قیمت بیش از حد افزایش مییابد، یک سقف قیمتی در آن محدوده تشکیل میشود. در حالت کلی، به این حالت، نقطه حداکثری ریسک مالی میگویند.
در بعضی موارد، بازار برای مدتی روند سایدوی را تجربه میکند تا اینکه به تدریج فروش دارایی آغاز میشود. این مرحله به مرحله توزیع نیز معروف است. اما در بعضی از روندها هم مرحله توزیع به وضوح تشکیل نمیشود و روند نزولی بلافاصله پس از ایجاد سقف قیمتی، شروع میشود.
روند نزولی
وقتی بازار تغییر جهت میدهد، از آنجاییکه بسیاری از معاملهگران هنوز قبول نمیکنند که روند صعودی به اتمام رسیده، حالت سرخوشی ممکن است خیلی زود جای خود را به احساس رضامندی و بیخیالی بدهد. با ادامه کاهش قیمت، احساسات حاکم بر بازار خیلی زود منفی میشود. این احساسات اغلب شامل تشویش و اضطراب، انکار و ترس و وحشت میشود.
در چنین شرایطی، احساس اضطراب را میتوان اینطور توصیف نمود که زمانی است که سرمایهگذاران مردد میشوند و میپرسند چرا قیمت شروع به ریزش کرده است، و این حالت خیلی زود به مرحله انکار و عدم پذیرش میرسد. در مرحله انکار، بسیاری از سرمایهگذاران به دو دلیل همچنان اصرار دارند که معاملات خود را همچنان باز نگه دارند: یکی اینکه «هنوز برای ورود به معامله فروش خیلی زود است» و یا اینکه فکر میکنند «بازار به زودی برمیگردد».
اما با کاهش بیشتر قیمت، موج معاملات فروش قویتر و قویتر میشود. در این هنگام، احساسات ترس و وحشت اغلب بازار را به مرحلهای تحت عنوان کاپیتولاسیون (تسلیم) میرساند، یعنی مرحلهای که در آن افرادی که معامله خرید داشتهاند بالاخره تسلیم میشوند و داراییهای خود را نزدیک یک کف قیمتی میفروشند.
در نهایت با کاهش نوسانات و افزایش پایداری بازار، روند نزولی متوقف میشود. معمولا در این مواقع پیش از آنکه مجددا احساسات مثبت و امیدواری نسبت به بازار افزایش یابد، بازار حرکات سایدوی را تجربه میکند. به این قبیل دورههای سایدوی، مرحله انباشتگی یا جمع شدن هم میگویند.
سرمایهگذاران چگونه از روانشناسی بازار استفاده میکنند؟
با فرض معتبر بودن نظریه روانشناسی بازار، درک آن میتواند به معاملهگران کمک کند تا در زمانهای مناسبتری به بازار ورود و از آن خارج شوند. نگرش عمومی بازار برخلاف آن چیزی است که احساس میشود. یعنی بهترین فرصت برای خرید یک دارایی موقعی است که اکثر مردم نسبت به آن ناامید هستند و قیمت و ارزش آن خیلی افت کرده است. در مقابل، بیشترین ریسک ورود به معامله خرید زمانی است که اکثر شرکتکنندگان بازار راضی و خوشحال هستند و نسبت به ارزش آن دارایی اطمینان بالایی دارند.
بنابراین، بعضی از معاملهگران و سرمایهگذاران سعی میکنند از طریق درک احساسات حاکم بر بازار، مراحل مختلف چرخههای روانشناسی آن را تشخیص دهند. آنها با داشتن این اطلاعات، زمانی وارد معامله خرید میشوند که احساس ترس و وحشت بر بازار حاکم باشد (قیمتهای پایینتر) و مواقعی وارد معامله فروش میشوند که احساس طمع در بازار به اوج خود رسیده باشد (قیمتهای بالاتر). اما در عمل تشخیص این نقاط چرخش کار آسانی نیست. مثلا ممکن است قیمتی که یک کف مناسب برای خرید به نظر میرسد (سطح حمایتی) شکسته شود و قیمت کفهای پایینتری ایجاد کند.
تحلیل تکنیکال و روانشناسی بازار
نگاه کردن به گذشته بازار و تشخیص اینکه چگونه چرخههای روانشناسی بازار تغییر کردهاند، کار آسانی است. با تحلیل دادههای گذشته بازار، شاید خیلی راحت با خود بگویید چه تصمیمات و اقداماتی میتوانست سودآور باشد.
اما در زمان حال بازار، درک و تشخیص این تغییرات خیلی سختتر است. و پیشبینی حرکات بعدی بازار که دیگر خیلی سختتر است. بسیاری از سرمایهگذاران سعی میکنند با استفاده از تحلیل تکنیکال پیشبینی کنند که بازار در آینده احتمالا چه مسیری را پیش میگیرد.
به تعبیری میتوانیم بگوییم که اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال ابزاری هستند برای اندازهگیری و سنجش حالات روانشناسی بازار. برای مثال، اندیکاتور RSI به دلیل زیادی مثبت بودن بازار، نشان میدهد که یک دارایی در مرحله اشباع خرید قرار دارد.
MACD یکی دیگر از اندیکاتورهایی است که میتوان از آن به منظور تشخیص مراحل مختلف روانشناسی چرخههای بازار استفاده نمود. بطور خلاصه، ارتباط بین خطوط این اندیکاتور میتواند نشان دهد که چه زمانی مومنتوم بازار در حال تغییر است (مثلا چه زمانی نیروی خرید در حال ضعیف شدن است).
بیتکوین و روانشناسی بازار
بازار صعودی بیتکوین در سال ۲۰۱۷ یک نمونه عالی است از اینکه چگونه روانشناسی بازار روی قیمتها اثرگذار است و بالعکس. از ماه ژانویه تا دسامبر، قیمت بیتکوین از تقریبا ۹۰۰ دلار به بالاترین سقف زمان خود یعنی ۲۰۰۰۰ دلار رسید. در طول این افزایش قیمت، احساسات بازار همینطور مثبت و مثبتتر میشد. در این هنگام هزاران سرمایهگذار به بازار هجوم آوردند و خواستند از این روند صعودی بهرهمند شوند. مثبتانگاری بیش از اندازه، ترس از دست دادن فرصتها (FOMO) و طمع باعث شد قیمت به سرعت افزایش یابد، تا اینکه بالاخره رشد قیمت متوقف شد.
در اواخر سال ۲۰۱۷ و اوایل ۲۰۱۸، روند نزولی آغاز شد. این اصلاح قیمتی سبب شد بسیاری از افرادی که با تأخیر به بازار وارد شده بودند، متحمل ضررهای سنگینی شوند. حتی زمانی که روند نزولی تثبیت شد، باز هم اعتماد به نفس کاذب و احساس بیخیالی باعث شد بسیاری از مردم همچنان روی باز نگه داشتن معاملات خود اصرار کنند.
چند ماه بعد، پس از اینکه اعتماد سرمایهگذاران خیلی کاهش پیدا کرد و به پایینترین سطح خود رسید، احساسات حاکم بر بازار به شدت منفی شد. ترس، بلاتکلیفی و شک (FUD) باعث شد خیلی از افرادی که در حوالی سقف قیمتی خرید کرده بودند، در نزدیکی کف قیمتی برای فروش اقدام کنند. بعضی افراد حتی نسبت به بیتکوین ناامید شدند، اگرچه هیچ تغییری در تکنولوژی این ارز دیجیتال ایجاد نشده بود و حتی هر روز بهبود هم پیدا میکند.
سوگیریهای شناختی
منظور از سوگیریهای شناختی، الگوهای فکری متداولی هستند که اغلب باعث میشود انسانها تصمیمات غیرمنطقی و نامعقولی بگیرند. این الگوهای فکری هم میتواند روی معاملهگران و هم در حالت کلی روی بازار اثرگذار باشند. بعضی از نمونههای معمول این سوگیریهای شناختی عبارتند از:
- سوگیری تائیدی: تمایل به ارزشگذاری بیشتر روی آن دسته از اطلاعاتی که باورهای ما را تائید میکنند و نادیده گرفتن اطلاعاتی که مخالف عقاید ما هستند. برای مثال، سرمایهگذاران در یک روند صعودی روی اخبار مثبت تمرکز میکنند و اخبار منفی یا نشانههای تغییر روند را نادیده میگیرند.
- بیزاری از ضرر: انسانها معمولا آنقدر که از ضررها وحشت دارند، از سودها لذت نمیبرند، حتی اگر سودها یکسان یا بیشتر از ضررها باشند. به عبارتی انواع مرحله های چرخهی قیمت در بازار دیگر، درد ناشی از ضرر معمولا از لذت ناشی از سودها بیشتر است. همین امر ممکن است باعث شود معاملهگران در مرحله کاپیتولاسیون بازار، فرصتهای معاملاتی فروش را از دست بدهند یا اینکه از ورود به معاملات فروش وحشت کنند.
- اثر مالکیت: منظور افرادی هستند که تمایل دارند برای آنچه متعلق به آنهاست ارزش زیادی قائل باشند، صرفاً چون مالکیت آن را دارند. برای مثال، سرمایهگذاری که قدری ارز دیجیتال دارد، احتمالا معتقد است ارزش دارایی او نسبت به کسی که هیچ ارز دیجیتالی ندارد، بیشتر است.
حرف آخر
بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران توافق دارند که روانشناسی روی قیمت و چرخههای بازار تأثیرگذار است. اگرچه چرخههای روانشناسی بازار به خوبی شناختهشده هستند، اما کنار آمدن با آنها کار آسانی نیست. از حباب اقتصادی گل لاله در دهه ۱۶۰۰ میلادی گرفته تا حباب داتکام در دهه ۹۰، حتی معاملهگران مجرب هم به سختی توانستهاند نگرش و حالات روانی خود را از تمایلات بازار جدا کنند. سرمایهگذاران همیشه با این چالش مشکل روبرو هستند که نه تنها روانشناسی بازار، بلکه روانشناسی خودشان را به درستی درک کنند و اینکه متوجه شوند چگونه همه اینها روی فرایند تصمیمگیری آنها مؤثر است.در بخشی از مقاله به مفهوم(FOMO)اشاره کردیم، برای آشنایی کامل و تخصصی با این مفهوم مقاله”منظور از فومو (FOMO) در معاملهگری چیست؟“را مطالعه نمایید.
دیدگاه شما