تصمیم گیری مالی
تصمیم گیری سرمایه گذاری
یکی از مهمترین کارکردهای مالی، تخصیص هوشمندانه سرمایه به داراییهای بلند مدت است. این فعالیت به عنوان بودجه ریزی سرمایه نیز شناخته می شود. تخصیص سرمایه در آن دارایی های بلند مدت مهم است تا حداکثر بازده در آینده کسب شود. در زیر چند جنبه مهم در تصمیم سرمایه گذاری را به شما معرفی می کنیم:
ارزیابی سرمایه گذاری جدید از نظر سودآوری
مقایسه نرخ برش در برابر سرمایه گذاری جدید و سرمایه گذاری غالب.
از آنجا که آینده نامشخص است، بنابراین در محاسبه بازده مورد انتظار مشکلاتی وجود دارد. همراه با عدم اطمینان، عامل خطر که باید مورد توجه قرار گیرد، می آید. این عامل خطر نقش مهمی در محاسبه بازده مورد انتظار سرمایه گذاری آینده ایفا می کند. بنابراین ضمن بررسی پیشنهاد سرمایه گذاری، باید بازده مورد انتظار و ریسک نیز در نظر گرفته شود.
تصمیم سرمایه گذاری نه تنها شامل تخصیص سرمایه به دارایی های بلند مدت، بلکه شامل تصمیمات استفاده از وجوهی است که با فروش دارایی هایی که سودآوری کمتری دارند بدست می آید. تصمیم گیری عاقلانه برای تجزیه دارایی های فرسوده که ارزش افزوده ای ندارند و استفاده از این وجوه برای تأمین دارایی های مفید دیگر. در ضمن انحلال چنین دارایی ها، باید هزینه فرصت سرمایه نیز محاسبه شود. نرخ برش درست، با استفاده از این هزینه فرصت، از نرخ بازده مورد نیاز (RRR) محاسبه می شود.
تصمیم گیری مالی
تصمیم گیری مالی یکی دیگر از کارکردهای مهم است که یک مدیر مالی باید انجام دهد. تصمیم گیری عاقلانه در مورد زمان، مکان و چگونگی کسب درآمد باید مهم باشد. وجوه نقد را می توان از راهها و کانالهای مختلفی به دست آورد. به طور گسترده باید نسبت صحیحی از سهام و بدهی حفظ شود. این ترکیب سرمایه نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز و بدهی به عنوان ساختار سرمایه یک شرکت شناخته شده است.
یک سازمان تمایل دارد که بیشترین سود را داشته باشد. وقتی ارزش بازار سهام یک سازمان حداکثر باشد، این نه تنها نشانه ای از رشد برای سازمان است بلکه ثروت سهامداران را نیز به حداکثر می رساند. از طرف دیگر استفاده از بدهی بر ریسک و بازده سهامدار تأثیر می گذارد. این خطرناک تر است اگرچه ممکن است بازده صندوق های سهام را افزایش دهد.
یک ساختار اقتصادی سالم، به حداکثر رساندن بازده سهامداران با حداقل ریسک گفته می شود. در چنین سناریویی ارزش بازار بنگاه به حداکثر می رسد و از این رو یک ساختار بهینه سرمایه حاصل می شود. به غیر از حقوق صاحبان سهام و بدهی، ابزارهای دیگری نیز وجود دارد که در تصمیم گیری در مورد ساختار سرمایه بکار می رود.
تصمیم گیری در مورد سود سهام
کسب سود یا بازده مثبت، هدف مشترک همه مشاغل است. اما کارکرد کلیدی که یک مدیر مالی در صورت سودآوری انجام می دهد این است نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز که تصمیم بگیرد که آیا تمام سود را به سهامدار توزیع کند یا تمام سود را حفظ کند یا بخشی از سود را به سهامدار توزیع کند و نیمی دیگر را در تجارت حفظ کند.
مسئولیت تصمیم گیری در مورد سیاست سود سهام مطلوب که ارزش بازار شرکت را به حداکثر برساند، به عهده مدیر مالی است. از این رو نسبت پرداخت سود سهام مطلوب محاسبه می شود. پرداخت سود سهام عادی در صورت سودآوری یک روش معمول است. راه دیگر صدور سهام جایزه برای سهامداران موجود است.
تصمیم گیری در مورد نقدینگی
حفظ موقعیت نقدینگی یک سازمان برای جلوگیری از ورشکستگی بسیار مهم است. سودآوری، نقدینگی و ریسک سازمان همه با سرمایه گذاری در دارایی های جاری مرتبط است. برای حفظ تعامل بین سودآوری و نقدینگی، سرمایه گذاری کافی در دارایی های جاری حائز اهمیت است.
دارایی های فعلی باید به محض اینکه سودآوری خود را از دست دادند، به درستی ارزیابی و دور ریخته شوند. داراییهای جاری باید در مواقع مشکلات نقدینگی و زمان ورشکستگی سازمان مورد استفاده قرار گیرند.
نحوه محاسبه توان ورودی مورد نیاز برای موتورگیربکس
مرحله اول برای به دست آوردن سایز موتورگیربکس، تعیین گشتاور و سرعت خروجی است. اما هنگامی که گشتاور و سرعت مشخص شد، باید توان ورودی مورد نیاز برای موتور را بدانید، به ویژه اگر الکتروگیربکس از الکتروموتور AC استفاده کند، که در اینصورت توان (به طور معمول با واحد اسب بخار) به عنوان یک عامل اصلی در انتخاب سایز محسوب میشود.
رابطه بین کار و توان
قبل از بررسی نحوه محاسبه توان، اجازه دهید رابطه بین قدرت و کار را بررسی کنیم.
کار به صورت حاصل ضرب نیرو در جابهجایی در راستای نیرو یا به صورت جابهجایی در نیرو در راستای جابجایی تعریف نیز میشود.
d = فاصله یا جابجایی (m)
توان مکانیکی، نرخ زمانی است که کار در انجام میشود، بنابراین توان مکانیکی از تقسیم کار بر زمان حاصل میشود:
P = توان مکانیکی (watt)
توان مکانیکی را به صورت زیر نیز میتوان نوشت:
توجه داشته باشید که فاصله تقسیم بر زمان (d/t) سرعت است، بنابراین توان را میشود به عنوان نیروی ضرب در سرعت نوشت:
معادلات توان برای الکتروموتورها: واحدهای متریک
موتورهای الکتریکی از طریق حرکت دورانی (به جای فاصله خطی) گشتاور (به جای نیرو) تولید میکنند، بنابراین توان برابر است با گشتاور ضرب در سرعت زاویهای:
P = توان مکانیکی (W)
ω = سرعت زاویهای (rad/s)
توجه داشته باشید که سرعت زاویه ای دارای واحد رادیان بر ثانیه است. اگر سرعت به صورت چرخش یا دور در دقیقه (rot/min یا rpm) داده میشود، مطمئن شوید که چرخشها را در هر دقیقه به رادیان در ثانیه تبدیل میکنید:
جهت مشاوره فنی و استعلام قیمت انواع گیربکس و موتورگیربکس صنعتی با کارشناسان سام تجهیز تماس حاصل فرمایید. کارشناسان ما در اسرع وقت پاسخگوی شما خواهند بود.
شمارههای تماس: ۶۶۲۶۸۹۲۰ – ۶۶۲۷۸۹۰۴
تبدیل از وات به اسب بخار
اگرچه واحد توان در سیستم SI وات است، اما در بحث در مورد توان موتور، در بسیاری موارد واحد اسب بخار استفاده می شود.
در دهه 1780، جیمز وات و متیو بولتون 1 اسب بخار (hp) را 33000 فوت بر پوند در دقیقه (ft-lb/min) تعریف کردند، که برابر با 44742 نیوتن متر در دقیقه (Nm/min) است.
تبدیل واحد از Nm/min به Nm/s به ما 746 Nm/s یا 746 وات میدهد. بنابراین،برای تبدیل نیرو از وات به اسب بخار، توان وات را بر 746 تقسیم کنید.
معادلات توان برای الکتروموتورها: واحدهای بریتانیایی
در کاربردهای الکتروگیربکس، گشتاور و سرعت هنوز هم غالباً در واحدهای اندازهگیری بریتانیایی داده می شود. در این موارد، با استفاده از یک ضریب تبدیل می توان مستقیماً اسب بخار را محاسبه کرد:
هنگامی که واحد گشتاور lb-ft و سرعت rpm داده میشود:
P = توان مکانیکی (W)
ω = سرعت زاویهای (rad/s)
5252 = 33,0000 ft-lb/min ÷ 2π rad/rot
هنگامی که واحد گشتاور lb-in و سرعت rpm داده میشود:
63,025 = 33,000 ft-lb/min * 12 نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز in/ft ÷ 2π rad/rot
محاسبه توان ورودی برای الکتروگیربکس
معادلات توان مکانیکی که در بالا آورده شده است، می توانند هنگام انتخاب سایز موتورگیربکس و بسته به اینکه از چه واحد گشتاور و سرعتی استفاده می شود، اعمال شود.
با این وجود، هنگام تعیین توان ورودی مورد نیاز موتور، باید راندمان (بهرهوری) مجموعه موتورگیربکس در انتقال آن نیرو به بار را در نظر گرفت. بنابراین، صرف نظر از اینکه از کدام معادله فوق برای محاسبه توان خروجی مورد نیاز استفاده میشود، توان ورودی مورد نیاز در موتور به صورت زیر محاسبه می شود:
η = راندمان موتورگیربکس
توجه داشته باشید که بازده میتواند بسته به نوع موتور، نوع دنده و نسبت دنده بسیار متفاوت باشد. به عنوان مثال، موتورگیربکسهایی که از چرخدنده هیپوئید (پینیون کرانویل) استفاده میکنند میتوانند بازدهی نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز بیش از 90 درصد داشته باشند، در حالی که استفاده از چرخدنده های حلزونی، بازدهی کمتر از 40 درصد تا حدود 80 درصد دارد.
ساختار سرمایه و میانگین موزون هزینۀ سرمایه
مکان شما: خانه 1 / وبلاگ ققنوس 2 / محصولات 3 / نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز بازار غیر متمرکز 4 / ساختار سرمایه و میانگین موزون هزینۀ سرمایه.
ساختار سرمایه به ترکیب خاصی از بدهی و حقوق صاحبان سهام اشاره دارد که برای تأمین مالی داراییها و عملیات یک نهاد استفاده میشود.
ساختار سرمایه و میانگین موزون هزینۀ سرمایه
ساختار سرمایه نهادها نتیجه تصمیمات مالی است که ممکن است توسط سیاستهای ساختار سرمایه یا اهداف تعیینشده توسط مدیریت و هیئت مدیره هدایت شود و نتیجه عواملی مانند اندازه و بلوغ شرکت است که بر گزینههای تأمین مالی آن تأثیر میگذارند.
ساختار سرمایه بر چه اساس شکل میگیرد؟
علاوه بر انتشار اوراق بهادار و بدهی، ساختار سرمایه نیز میتواند بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر فعالیتهای ادغام و تملک (M&A) قرار گیرد که میتواند از طریق وجه نقد، استقراض، فرض سهام و یا فرض بدهی، همچنین عواید حاصل از واگذاری و فروش داراییها تأمین شود. ساختار سرمایه همچنین در طول زمان تحت تأثیر عملیات نهادها، که ممکن است باعث مصرف یا تولید وجه نقد شود، همچنین تصمیمات مدیریت در مورد سود سهام و بازخرید سهام، قرار میگیرد. در این مقاله برخی از عوامل کلیدی مؤثر بر ساختار سرمایه را مرور میکنیم.
عوامل مؤثر بر ساختار سرمایه
چرخه عمر نهادها: شرکتها بهمرور زمان با کاهش ریسک تجاری و افزایش ظرفیت بدهی، معمولاً از مصرفکنندگان وجه نقد به مولدهای نقدی تبدیل میشوند.
هزینه سرمایه: از دیدگاه تئوریک، مدیریت شرکت به دنبال به حداکثر رساندن ارزش سهامداران است و ساختار سرمایه بهینه را برای به حداقل رساندن میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت (WACC) تعیین میکند.
ملاحظات تأمین مالی: از منظر عملی، مدیریت شرکت ممکن است چندین عامل را در تصمیمگیریهای ساختار سرمایه در نظر بگیرد.
منافع ذینفعان: در تلاش برای به حداکثر رساندن ارزش سهامداران، مدیریت شرکت ممکن است تصمیماتی برای ساختار سرمایه اتخاذ کند که لزوماً به سود دیگر ذینفعان، مانند بدهکاران، تأمینکنندگان، مشتریان یا کارکنان نباشد.
ساختار سرمایه بهینه
ویژگیهای جریان درآمدی یک نهاد مالی بهطور عمده ساختار سرمایه آن نهاد را تعیین میکند. بهطور کلی، زمانی که نهادهای مالی در مسیر فعالیتشان به بلوغ میرسد، ریسک تجاری آن کاهش مییابد. برای به حداکثر رساندن ارزش شرکت، مدیریت باید ساختار سرمایه بهینه را هدف قرار دهد تا میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت را به حداقل برساند.
اما در عمل، تصمیمات نهادها در تأمین مالی مجموعهشان معمولاً به میزان سرمایهگذاری و توانایی حمایت از سهامداران خود بستگی دارد. مدیران نهادها ممکن است از طریق انتخاب یک روش خاص تأمین مالی ، سیگنال مناسب را در اختیار سرمایهگذاران قرار دهند. بهعنوان مثال، تعهدمندی نهادها به پرداختهای ثابت و منظم میتواند نشاندهنده امیدواری مدیریت آن نهاد به چشمانداز آینده باشد.
انواع ساختارهای سرمایه
شرکتهایی که برای تأمین مالی داراییهای خود و سرمایهگذاری فعالیتهای عملیاتی خود بیشتر از وام استفاده میکنند، دارای نسبت اهرمی بالا و ساختار سرمایه تهاجمی هستند. در مقابل، شرکتهای سهاممحور نسبت اهرمی پایین و ساختار سرمایه محافظهکارانهای دارند. نسبت اهرمی بالا و ساختار سرمایه تهاجمی میتواند نرخهای رشد بالاتر را به دنبال داشته باشد، در حالی که ساختار محافظهکارانه میتواند منجر به نرخهای رشد پایینتر شود.
در هر حال دریافت وام یکی از راههای اصلی است که یک شرکت میتواند در بازار سرمایه پول جمع کند. شرکتها به دلیل مزایای مالیاتی از وامها سود میبرند. در حالی که پرداختهای بهرهای که در نتیجه وجوه استقراضی انجام میشود ممکن است مشمول کسر مالیات باشند.
چرا نهادهای مختلف ساختار سرمایه متفاوتی دارند؟
واضح است که نهادهای فعال در صنایع مختلف از ساختار سرمایه مناسبتر با نوع کسبوکار خود استفاده میکنند. صنایع سرمایهبر مانند خودروسازی ممکن است از میزان وام بیشتری استفاده کنند، در حالی که شرکتهای کاربرمحور یا خدمات محور مانند شرکتهای نرمافزاری ممکن است سهام را در اولویت قرار دهند.
میانگین موزون هزینه سرمایه چیست؟
میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) نرخی است که انتظار میرود یک نهاد برای تأمین مالی داراییهای خود بهطور متوسط به همه دارندگان اوراق بهادار خود بپردازد. WACC معمولاً بهعنوان هزینه سرمایه شرکت نامیده میشود و نشاندهنده حداقل بازدهی است که یک نهاد باید بر اساس داراییهای موجود کسب کند تا بستانکاران، مالکان و سایر تأمینکنندگان سرمایه خود را راضی نگه دارد. واضح است که در غیر این صورت تأمینکنندگان سرمایه در جای دیگری سرمایهگذاری خواهند کرد.
WACC در مدلسازی مالی استفاده میشود و بهعنوان نرخ تنزیل برای محاسبه ارزش فعلی خالص یک تجارت عمل میکند. WACC همچنین “نرخ مانع” است که شرکتها هنگام تجزیهوتحلیل پروژههای جدید یا اهداف کسبوکار خود از آن استفاده میکنند.
هزینه سرمایه چگونه محاسبه میشود؟
نهادها سرمایه موردنیاز خود را از منابع مختلفی جمعآوری میکنند. از جمله سهام عادی، سهام ممتاز ، بدهی مستقیم، وام قابل مبادله، اختیار معامله سهام کارکنان، یارانههای دولتی و غیره. WACC با در نظر گرفتن ارزش نسبی هر جزء از ساختار سرمایه محاسبه میشود. هر نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز چه این ساختار متنوعتر باشد، محاسبه WACC کار سختتری خواهد بود.
اگر شرکتی فقط از طریق یک منبع تأمین مالی میکند – مثلاً سهام عادی – محاسبه هزینه سرمایه آن نسبتاً ساده است. اگر سرمایهگذاران برای خرید سهام انتظار نرخ بازدهی ۱۰% را داشتند، هزینه سرمایه شرکت با هزینه حقوق صاحبان سهام برابر خواهد بود: ۱۰%.
اگر شرکت فقط از تأمین مالی بدهی استفاده کند، همین امر صادق است. بهعنوان مثال، اگر شرکتی بازده متوسط ۵% اوراق قرضه معوق خود را پرداخت کند، هزینه نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز بدهی آن ۵% خواهد بود. این نیز هزینه سرمایه آن است.
شاخصهای کلیدی میانگین موزون هزینه سرمایه
- WACC نشاندهنده هزینه سرمایه شرکت است که در آن هر دسته از سرمایه بهطور متناسب ارزشگذاری شده است.
- WACC نرخی است که سرمایهگذاران میتوانند میزان مطلوبیت یک پروژه یا خرید معین را بر اساس آن بسنجند.
- WACC همچنین بهعنوان نرخ تنزیل برای جریانهای نقدی آتی در تجزیهوتحلیل جریان نقدی تنزیل شده استفاده میشود.
روشی برای تعیین نرخ بازده
میانگین موزون هزینه سرمایه روشی متداول برای تعیین نرخ بازده مورد نیاز است. زیرا بازدهی را که هم دارندگان اوراق قرضه و هم سهامداران برای تأمین سرمایه شرکت تقاضا میکنند، در قالب عدد بیان میکند.
بسیاری از شرکتها از ترکیبی از تأمین مالی بدهی و حقوق صاحبان سهام (مانند سهام) سرمایه تولید میکنند. برای بیان هزینه سرمایه در یک رقم واحد، باید هزینه بدهی و هزینه حقوق صاحبان سهام را متناسب با میزان تأمین مالی از هر منبع سنجید.
به این ترتیب بهطور خلاصه میشود گفت که WACC نشاندهنده میانگین هزینه سرمایه شرکت از همه منابع، از جمله سهام عادی، سهام ممتاز، اوراق قرضه و سایر اشکال بدهی است.
مفهوم نرخ تنزیل چیست ؟ به زبان ساده
در دنیای مالی روزانه شما با نرخ های متفاوتی هم چون نرخ تنزیل، نرخ تورم، نرخ سود بانکی و نرخ تسهیلات و … سروکار دارین. یکی از مهمترین آنها نرخ تنزیل است. ولی منظور از نرخ تنزیل چیست ؟ شما برای محاسبه ارزش زمانی پول، به نرخ تنزیل نیاز دارین. در واقع نرخ تنزیل بر اساس این اعتقاد که «یک دلار امروز ارزشی بیشتر از یک دلار فردا دارد» بنا شده و شرکت ها، افراد و موسسات مالی از این نرخ برای مقایسه ارزش هزینه و درآمدهای خود در زمان حال و آینده استفاده می کنند. در این مقاله ابتدا بررسی خواهیم کرد نرخ تنزیل چیست و در آخر فرمول محاسبه آن را ارائه می دیم.
مفهوم نرخ تنزیل چیست ؟
شما برای محاسبه ارزش زمانی پول، علاوه بر مقدارپول، به نرخ تنزیل هم نیاز دارین. در واقع با استفاده از نرخ تنزیل می توان محاسبه کرد که، مثلا 100 تومان امروز معادل چه مقدار پول در 3 سال آینده است. ولی دلیل این نامگذاری چیست؟
فرض کنید نرخ تنزیل برابر 10 درصد باشد، در این صورت 100 تومان امروز ارزشی برابر با 110 تومان یکسال بعد دارد. یعنی 100 تومان امسال، 10 درصد بیشتر از 100 تومان سال بعد ارزش دارد، یا به عبارتی گذشت زمان باعث تنزیل ارزش پول به میزان 10 درصد می گردد؛ به همین دلیل به نرخ بهره مورد استفاده در محاسبه نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز ارزش زمانی پول، نرخ تنزیل می گویند. نرخ تنزیل نام های دیگری هم چون هزینه فرصت و حداقل بازده مورد انتظار دارد که در ادامه در خصوص این اسامی توضیح خواهیم داد.
هزینه ی فرصت
شخصی را در نظر بگیرید که با حقوق ماهیانه یک میلیون، در یک شرکت مشغول به کار است. به این شخص پیشنهاد یک کار جدید با حقوق ماهیانه 800 هزار می دهند. کاملا بدیهی است که قبول این پیشنهاد از دید اقتصادی توجیه مالی نداره ولی اگر این شخص پیشنهاد را قبول کند، ماهیانه 200 هزار تومان ضرر می کند. اگرچه این شخص با قبول شغل جدید ماهی 800 هزار می گیرد و هزینه ای نمی پردازد، اما با قبول این پیشنهاد فرصت کسب یک میلیونی را از دست داده و باعث کاهش حقوق او می شود.
در مثالی دیگر، آیا شما حاضرید امروز 100 تومان به شخصی بدهید و یکسال بعد از آن شخص 100 تومان پس بگیرین؟ اگر شما به این موضوع به دید حسابداری نگاه کنید، آنرا قبول خواهید کرد چون طی این یکسال سود و ضرری متوجه پول شما نمی شود. ولی اگر شم اقتصادی داشته باشین آنرا قبول نخواهید کرد؛ چون می تونین با سرمایه گذاری این پول در بانکی که نرخ بهره 10 درصد داره، سال بعد صاحب 110 تومان شوید.
در واقع با پرداخت 100 تومان امسال و دریافت آن در سال بعد، شما فرصت سرمایه گذاری 10 درصدی را از دست داده اید. به همین دلیل به نرخ تنزیل، هزینه فرصت نیز می گویند.
حداقل بازده مورد انتظار
وقتی شما با یک سرمایه گذاری سالیانه بتونین 10 درصد از پول خود بازده کسب کنید، نرخ های بازده کمتر از 10 درصد برای شما جذابیتی نخواهد داشت. لذا این مقدار حداقل بازدهی است که شما از پولتان انتظار دارین، از این رو این نرخ تنزیل همان نرخ بازده مورد انتظار است.
نحوه محاسبه نرخ تنزیل
قبل از ارائه فرمول محاسبه نرخ تنزیل، شما باید با دو مفهوم صرفه ریسک و نرخ اسمی بازده بدون ریسک، آشنا بشین.
نرخ بازده بدون ریسک
نرخ بازده بدون ریسک بدین معناست که شما بدون تقبل هیچ گونه ریسکی تا چه میزان بازدهی می تونین با پولتان کسب کنید. این نرخ اکثرا با نرخ سود اوراق مشارکت برابر است؛ چون سود این اوراق توسط دولت تضمین می شود و هیچ ریسکی ندارد.
ممکن است شما قصد سرمایه گذاری در بازار سکه و طلا رو داشته باشین و هدفتان کسب سودی بیشتر از نرخ اوراق مشارکت باشد. اما این بازارها با ریسک همراه بوده و هیچ تضمینی برای سوددهی آنها وجود ندارد.
صرفه ریسک
حال اگر به نحوه محاسبه نرخ بازده مورد نیاز شما سرمایه گذاری در یک پروژه را پیشنهاد کنند که ریسک داشته و هیچ تضمینی در پرداخت اصل و سود شما ندارد. آیا شما قبول می کنید؟ وقتی شما بدون هیچ ریسکی بتونین 17 درصد سود اوراق مشارکت کسب کنید، پس تنها زمانی راضی به سرمایه گذاری در این پروژه خواهید شد که سودی مازاد بر 17 درصد داشته باشد.
یعنی اگر سود بیشتری از 17 درصد باشه، شما در این پروژه سرمایه گذاری خواهید کرد؛ به این بازده بیشتر صرفه ریسک می گویند. مثلا اگر این پروژه 4 درصد سود مازاد داشته باشه، حداقل بازده مورد انتظار شما برابر خواهد بود با :
همان گونه که قبلا اشاره کردیم، حداقل بازده مورد انتظار همان نرخ تنزیل است پس فرمول محاسبه آن به شکل زیر خواهد بود:
صرفه ریسک + نرخ اسمی بازده بدون ریسک = نرخ تنزیل
حال که با مفهوم نرخ تنزیل به خوبی آشنا شدین، گزینه های سرمایه گذاری که نرخ بازدهی کمتر از اوراق مشارکت داشته باشن، جذابیتی برای شما نخواهند داشت. شما هم می تونین متناسب با ریسکی که قبول می کنید، انتظار ریسک مازاد از سرمایه گذاری های خود داشته باشین.
امیدوارم از مطالعه این مقاله تخصصی لذت برده باشین…سوالات شما را در قسمت نظرات جوابگو هستم.
بازده سرمایه گذاری
برای سرمایه گذاری، مفاهیم ریسک و بازده بسیار مهم و حائز اهمیت می باشد که مورد توجه سرمایه گذاران قرار می گیرد و در این راستا این دو مقوله از هم جدا نیستند.
سرمایه گذاران برای تصمیم گیری به منظور کسب سود و بازده مطمئن، می توانند از ارتباط بین ریسک و بازده استفاده نمایند.
بازده سرمایه گذاری:
بازده سهام می تواند مقدار سود و یا پولی باشد که پس از سرمایه گذاری به دست می آید. لازم است به این نکته توجه داشت که بین بازده یا سود مورد انتظار و بازدهی که در حقیقت به دست می آید تفاوت هایی وجود دارد.
نکته: در واقع به تفاوت بین بازده مورد انتظار و بازده واقعی به دست آمده، ریسک می گویند.
رابطه بین ریسک و بازده، رابطه ای مستقیم می باشد. یعنی هر چه میزان بازده مورد انتظار بالا تر باشد، باید ریسک بالاتری را تحمل کرد. برای همین لازم است در ابتدای تصمیم گیری مالی، درجه ریسک پذیری تعیین شود تا تعادل مناسبی بین ریسک و بازده ایجاد شود.
معرفی تئوری های ریسک و بازده:
مفهوم اصلی در سرمایه گذاری، به ریسک و بازده مربوط می باشد بر همین اساس، تئوری های ریسک و بازده مهم و قابل توجه هستند که لازم است به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شود.
نکته: در دنیای سرمایه گذاری، ریسک و بازده دو مفهوم متضاد و متناقض با هم می باشند.
بازده:
بازده (return) به پاداشی گفته می شود که شخص از سرمایه گذاری خود در اوراق و دارایی های مختلفی کسب می نماید.
این طرح ها شامل موارد زیر می باشد.
- دارایی های واقعی
- دارایی های مالی
- طرح ها و پروژه ها
بر همین اساس، می توان گفت که بازده همان نیروی محرکی است که انگیزه سرمایه گذاری را ایجاد می کند.
انواع بازده:
بازده به انواع زیر تقسیم می شود:
بازده مورد انتظار:
بازده مورد انتظار “Expected Return”، به مقدار پولی می گویند که شخص سرمایه گذار انتظار دارد تا از سرمایه گذاری های خود آن را دریافت کند.
تئوری های ریسک و بازده
بازده واقعی:
بازده واقعی Actual Return، به میزان سود یا زیان واقعی می گویند که به یک سرمایه گذار تعلق دارد. این بازده به شکل زیر بیان می گردد: بازده مورد انتظار بعلاوه تاثیر عوامل خاص مربوط به شرکت و اخبار مربوط به اقتصاد، بـازده واقعی را ایجاد می کند.
توضیحات در مورد بـازده واقعی:
بـازده واقعی که در برابر بازده مورد انتظار قرار می گیرد، سودی است که سرمایه گذاران در واقعیت از سرمایه گذاری های خود دریافت می کنند.
بازده اضافی:
بازده اضافی “Excess Returns”، که به آن بازده اضافی آلفا گفته می شود، بازده سرمایه گذاری اوراق بهادار یا سبدی می باشد که از یک معیار ها و یا شاخص هایی با سطح ریسک مشابه بهتر عمل می کنند و بیشتر می شوند.
این بازده به طور وسیعی برای اندازه گیری ارزش افزوده ایجاد شده توسط پرتفوی یا مدیر سرمایه گذاری، مورد استفاده قرار می گیرد و باعث سنجش توانایی مدیریت در غلبه بر بازار می باشد.
بازده سود سهام نقدی:
بازده سود سهام نقدی “Dividend Yield”، به نسبت مالی گفته می شود که نشان می دهد شرکت چه اندازه به صورت سالانه و به نسبت قیمت سهامش، سود سهام پرداخت می کند.
نکته ۱: این بازده به صورت درصدی نشان داده می شود و می تواند با تقسیم مقدار سود سهام پرداخت شده به ازای هر سهم بر قیمت یک سهم محاسبه گردد.
نکته ۲: این بازده روشی برای اندازه گیری مقدار جریان وجوه نقد می باشد.
بازده غیر عادی:
بازده غیر عادی “Abnormal Return”، به درصدی گفته می شود که برای توصیف بازده به دست آمده از اوراق بهادار یا پرتفوی در یک بازه زمانی، مورد استفاده قرار میگیرد که متفاوت از نرخ بازده مورد انتظار می باشد.
نرخ بازده مورد انتظار نیز بازده محاسبه شده بر اساس مدل قیمت گذاری دارایی ها می باشد که با استفاده از میانگین بلند مدت بازده یا سایر ارزیابی ها به محاسبه می گردد.
ریسک (RISK) یعنی تفاوت بین آن چه که انتظار داریم و آن چه که اتفاق می افتد.
ریسک و بازده در مدیریت مالی:
مفهوم ریسک و بازده در مباحث مدیریت مالی، یکی از جنبه های مهم در مدیریت مالی است که از مسئولیت های اساسی در کسب و کار به شمار می رود.
به طور کلی، به هر اندازه که یک کسب و کار در معرض ریسک بیشتری باشد، احتمال بازده مالی آن بیشتر خواهد بود. البته استثنا هایی در این خصوص وجود دارد، زیرا ریسک های غیر منطقی زیادی وجود دارد که متقابلا همراه با پتانسیل بازدهی بالا نیست.
موسسه مشاوران مطالعه مقاله نسبت سودآوری را به شما عزیزان پیشنهاد می کند.
ریسک و بازده در مدیریت مالی
نوسان:
در واقع نوسان به معنی نحوه تغییر قیمت نوع خاصی از اوراق بهادار در یک بازده زمانی مشخص می باشد که درصد نوسان عبارت است از سنجش میانگین تفاوت بین قیمت و متوسط قیمت در یک بازه زمانی خاص.
نکته: به هر اندازه که نوسان یکی از اوراق بهادار بیشتر باشد، عدم قطعیت آن نیز بیشتر خواهد بود.
صرف ریسک:
صرف ریسک (Risk Premium) به این مفهوم است که در صورت ثابت بودن همه عوامل، ریسک بیشتر، با بازده بیشتر همراه خواهد بود.
نکته ۱: صرف ریسک برای مدیران مالی مهم می باشد زیرا وام دهندگان برای تشخیص میزان ریسک شرکت، با دقت آن را بررسی کرده و تصمیمات خود را بر اساس سطح ریسک آن شرکت اخذ می کنند.
نکته ۲: اگر وام دهنده به یک کسب و کار پر ریسک وام اعطا نماید، احتمالا بازده بیشتری به عنوان نرخ سود از آن کسب و کار خواهد گرفت.
اهرم مالی:
بیشتر شرکت ها منابع مالی خود را از طریق بدهی و یا انتشار اوراق بهادار و سهام کسب می کنند. منظور از منابع مالی با انتشار سهام، کسب منابع از طریق سهامداران شرکت می باشد که این سهامداران متناسب با میزان سرمایه گذاری خود، در سود شرکت سهیم هستند.
تامین مالی از طریق بدهی و قرض، توسط نهاد های مالی انجام می گردد و اگر شرکت وام گیرنده به طور مرتب سود وام را به وام دهنده پرداخت نماید، دیگر نیاز به شریک کردن وام دهنده در درآمد خود را نخواهد داشت.
نکته: همچنین می توان گفت ضرر ها از طریق این اهرم مالی می توانند افزایش یابند.
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله ارزش اسمی سهام را به شما پیشنهاد می کنیم.
دیدگاه شما